نوشته‌ها

مراسم باران‌خواهی در نی‌ریز

دیباچه*

ایران از دیرباز گرفتار خشکسالی بوده است، چنان که داریوش در کتیبه خود در تخت جمشید، از اهورامزدا می خواهد که ایران را در برابر خشکسالی و دروغ محافظت کند. از این رو، دور از انتظار نیست که آیین های باران خواهی از دیرباز در ایران رواج داشته باشد؛ همچنان که برپایه گزارش های ثبت شده تا پنجاه سال پیش، آیین باران خواهی در بسیاری از مناطق ایران، به گاه خشکسالی برپا می شدند و در بسیاری از این مناطق، هنوز هم برپا می شوند.از نظر ساختاری کردارهایی که در آیین های باران خواهی انجام می شود، عبارتند از ساخت عروسک یا برگزیدن شخصی و انتساب هویتی نمادین برای او، دسته روی، ریختن آب، خواندن نیایش و آواز درخواست باران، گرفتن هدیه از اهالی، پختن نان یا آش، نشاندار کردن نان یا خوراکی ای دیگر، زدن کسی که نشانه در سهم او پیدا می شود تا پیدا شدن یک ضامن وانجام برخی کردارهای آیینی دیگر بنا به موقعیت جغرافیایی. در نگاهی فراگیر، در مناطق گوناگون ایران آیین ها از دو الگو پیروی می کنند: الگویی که ساخت عروسک و دسته روی همراه عروسک یا مترسک در کانون آیین قرار می دهد؛ و الگویی که تأکید برتهیه خوراکی و نشاندار کردن آن دارد.به هر رو کردارهای هر الگو اشارتی نمادین به باوری کهن و اسطوره ای و طرح افکنی جادویی را به دنبال دارد که بدان واسطه برپاکنندگان برآنند تا طبیعت را به نزول باران وادارند. (مجله مطالعات ایرانی، سال یازدهم، شماره ۲۱)

باران‌خواهی در نی‌ریز**

در شهرستان نی ریز هم با توجه به این که در منطقه ای خشک واقع شده، و میزان نزول باران در آن پایین است، آیین باران خواهی در قالب پخت آش رواج داشته و به «مراسم شُر شُر بارون» معروف است.

در یک روزِ معین، عده‌ای از مردم، از کوچک و بزرگ گرفته تا پیر و جوان و زن و مرد جمع شده و در کوچه‌ها و معابر به‌راه می‌افتادند. در حالی که چند نفر از آنها زنگوله‌ای به‌دست گرفته و آن را به‌صدا در می‌آوردند تا اهالی از حضور آنها باخبر بشوند و دَرِ خانه‌ها را باز کنند. رسم بر این است که این جمع دَرِ خانه‌ای را نمی‌زنند و اهالی باید با شنیدنِ صدای زنگوله، خود، در را برای این جمع باز کنند. آنها دسته جمعی آواز سر می‌دهند که:

بیا شرشر بارون / الله بده بارون

بارون نمی‌یاد یارون/ از دست گنه‌ کارون

ای خدا بده بارون / ای خدا بده بارون

گندم به‌زیر خاکه/ از تشنگی هلاکه

و به این طریق حضور خود را در محل اعلام و با خواندنِ این اشعار، تقاضای خود را از مردم برای گرفتن هدیه‌ای جهت پختن آشِ باران می‌نمودند. آنها دو روز این برنامه را اجرا و در روز سوم با هدایایی که از مردم گرفته‌اند، آش باران را می‌پختند. هدیه در گذشته شامل: آرد، گندم، حبوبات، هیزم، و ...بود (امروزه هدایا بیشتر نقدی است). در طی این مراسم هرگاه اهالیِ خانه‌ای، دَر را باز کنند و هدیه‌ای بدهند، آن جمع آواز سر می‌دهند که:

ای خونه شربتِ قنّه / خدا دَرُشِ نبنّه

(یعنی: این خانهٔ فردِ نیکوکار مانند شربت، شیرین است و خدا کند که صاحبان آن زنده باشند و هیچگاه دَرِ خانه بسته نشود.)

و در غیر این صورت و چنانچه کمکی دریافت نکنند آواز سر می‌دهند که:

کُتمبه کُتبمه ایشاالله خونَت بُتُمبه

(کُتم: به‌معنای خانه خراب است. بُتمّه: ویران شود. و در مجموع به‌معنای: این خانه که خیری از آن بیرون نمی‌آید خراب است و خدا کند که ویران شود.)

و اگر کسی در را باز نکند و یا دیر باز کند باز هم آواز سر می‌دهند که:

 آ درشو آ درشو  / اگه خویی بیدار شو

(آ درشو: مخفف آهای درشو.یعنی: آهای اگر خوابی، بیدار شو و از این خانه بیرون بیا.)

این جمع دو روز سرگرم جمع‌آوری هدایا می‌شوند. و چند نفر که در این گروه دستمال‌هایی به‌رنگ قرمز و سفید به‌سر دارند، مسؤل نگهداری و حمل این هدایا هستند.

نکته دیگر این که وقتی افراد در پشتِ دَرِ خانه‌ای منتظر گرفتن هدیه هستند، اهالی خانه از بالای پشت‌بام روی سر حاضران آب می‌پاشند. این هم از ویژگی‌های این مراسم است. هدف از انجام این کار، به‌اعتقاد آن‌ها این است که پشتِ سرِ این هدیه و آب‌پاشی، حتماً بارش باران شروع خواهد شد.

بدین ترتیب در روزِ سوم، پختنِ آش و مراسمِ مربوط به‌آن، آغاز می‌شود. در این مراسم زنان مسئولِ تهیه و آماده کردنِ موادِ اولیّهٔ پختِ آش، از قبیل: تبدیل آرد به‌رشته، پاک کردن و شستن سبزی، پختن حبوبات و ... می‌باشند. در طولِ پخت، مرد و زن با کمکِ یکدیگر، این مسئولیت را به‌ عهده می‌گیرند. کسانی که مسئولِ خمیرکردن و بُریدنِ رشته هستند، از همان خمیرِ آماده شده برای رشته، ۱۰ قطعه به‌صورتِ گلوله‌های کوچک، جدا ساخته و از این دَه قطعه، فقط داخل یکی از آن‌ها، یک مُهره را پنهان می‌کنند. در زمان گذشته برای این کار، از دانهٔ تسبیح استفاده می‌کردند. و آن‌ها را همراه با رشته، داخلِ دیگِ آش ریخته و می‌پزند. زنان با کفگیرهایی بزرگِ آش، درونِ دیگ را به‌هم زده، زیرِ لب دعا می‌خوانند و از خدا می‌خواهند که بارانِ رحمتِ خود را نازل فرماید.

 مهمترین و جالب‌ترین بخش این مراسم، پایان آن است. زمانی فرا می‌رسد که همه جمع می‌شوند و آش را تقسیم می‌کنند. مسلماً مُهره در داخلِ یکی از این دیگ‌هاست. شخصی که مسئولِ تقسیم کردنِ آش است، زمانی که دَرِ دیگ را برمی‌دارد، معمولاً دُورِ دیگ خلوت است. از ترسِ این‌که مبادا مُهره داخلِ آن دیگ باشد و سهم او شود، کسی نزدیک نمی‌آید. وقتی چند نفری سهم خود را گرفته و حاضرین تقریباً مطمئن شدند که احتمالِ وجودِ مُهره در آن دیگ ضعیف است، به‌طرفِ دیگ هجوم آورده و سهمِ خود را می‌خواهند. هر از چند گاهی یک گلولهٔ خمیر در ظرفِ شخصی پیدا می‌شود. ولی ممکن است یکی از آن ۹ گلولهٔ خالی باشد. بدین ترتیب تقسیم کردنِ آش همراه با جستجوی مُهره آغاز می‌شود. و چند نفری نیز چماق و چوب به‌دست، منتظرِ فردِ گناهکار هستند. به‌عقیدهٔ آن‌ها، مُهره در ظرفِ فردِ گناهکار پیدا می‌شود؛ فردی  که گناهِ او موجبِ قَهرِ الهی و مانع از نزولِ باران شده است.

پس از جستجو، بالاخره قرعه به‌نام فردی از این گروه خورده و مُهره در ظرفِ او وارد می‌شود. حاضرین به‌ دُورِ او ریخته و با چوب و چماق، او را کتک می‌زنند. کسی در این میان باید پادرمیانی کرده و ضامنِ فردِ گناهکار شود. فردِ گناهکار از آنها فرصت می‌خواهد که مثلاً سه روز به‌من مهلت دهید تا توبه کرده و دعا کنم تا باران بیاید. در زمانِ قدیم، فردِ گناهکار را آنقدر می‌زدند تا به‌گریه بیفتد. و با گریه و التماس به‌درگاه خداوند دعا و زاری نماید. در این‌جا ممکن است این سؤال پیش بیاید که مثلاً اگر مُهره در ظرفِ یک زن پیدا می‌شد، آیا با آن زن هم، همین رفتار را داشتند؟ در پاسخ باید گفت که اگر چنین می‌شد معمولاً اگر زن بود، شوهرِ او و اگر دختر بود، پدر یا برادرش، او را کتک می‌زد. اگر پس از فرصتِ خواسته شده از طرفِ گناهکار، باران نمی‌بارید؛ کسی که ضامنِ فردِ گناهکار شده بود، به‌دردسر افتاده و این بار او را کتک می‌زدند. و کس دیگری باید ضامنِ وی شود.

به‌گفته سالخوردگان و پیران، به‌کَرات این مراسم اجرا می‌شده و از گذشتگانِ خود شنیده بودند که همیشه پشتِ سرِ این مراسم، باران می‌بارید و نیازی به‌ ضمانت شخص ثالث نمی‌شد.             

پی نوشت:

* - مجله مطالعات ایرانی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید باهنر کرمان، سال یازدهم، شماره ۲۱، بهار ۱۳۹۱.

** - بخش «باران ­خواهی در نی­ریز» که پژوهشی است از: مریم معصومی و فاطمه دردانه، توسط جناب آقای محمدرضا آل ابراهیم در اختیار ما قرار گرفه است.

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=۹۳۴&articleID=۹۱۸۲۳۶



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع:
  • نویسنده/گردآورنده:
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1393/2/10

عکسهای مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...