فهرست دانشنامه مشاهیر

نوشته‌ها

شرح احوال و زندگانی کمال الدین فارسی

  
کمال الدین حسن بن على بن حسن فارسى، ریاضى‏دان، نورشناس و فیزیک‏دانِ بزرگ فارس در سده هفتم و اوایل سده هشتم هجرى قمرى بود.

     قبل از شروع بحث، لازم است یادآور شویم که انتسابِ کمال الدین فارسى به نیریز بدان سبب است که برخى منابع وفات او را در نیریز دانسته ‏انداین مطلب صحیح است ؛ امّا اینکه آیا او اصلاً نیریزى بوده است یا نه، معلوم نیست.
     تحقیقات و پژوهش هاى انجام شده، بیشتر درباره آثار و تألیفات او است. على ‏رغم اینکه وى یکى از بزرگترین ریاضى ‏دانان و نورشناسانِ عصر خود بوده، امّا دانسته‏ هاى ما درباره شرح احوال و زندگانى او اندک است. اطلاعات و منابع موجود درباره وى را مى‏ توان به دو دسته تقسیم کرد:      ۱ـ آثار خود او که برخى به چاپ رسیده و برخى به صورت خطى است. این آثار، علاوه بر آنکه در بحث از نظریات علمى او و نیز بخش کتاب شناسى، مهمترین منابع و مآخذ موجود است، مطالبى را نیز در شرح احوال و زندگانى وى دربر دارند.
     ۲ـ منابع و تحقیقات انجام شده، شاملِ الف - منابع کتاب شناسى، اعم از منابع خارجى و فارسى ؛ ب - منابع تحقیقى و علمى.
     نام و کنیه او و نامِ پدرش را به اختلاف ذکر کرده‏ اند، امّا چنانکه کمال الدین خود در آغازِ رساله بحث از زاویه اشاره کرده  و نیز استادش قطب الدین شیرازى  در کتابِ فعلت فلاتلم  و شاگردش، حسین بن حسن شهنشاهِ سمنانى در پایانِ کتابِ البصائر فى علم المناظر  نوشته، نام و نسب او چنین است: «حسن بن على بن حسن کمال الدین».
     در برخى منابع به اشتباه، نام او را ابوالحسن، حسین و محمّد ؛ کنیه‏اش را ابوالحسن و ابوالحسین، و نام پدرش را حسن آورده ‏اند. در کتابِ کشف الظنون، فقط در یک مورد، نام او ابوالحسن آمده  و این اشتباه بعدها در کتابِ الذریعه الى تصانیف الشیعه  ؛ فهرست نسخه‏ هاى خطى کتابخانه دانشکده ادبیات ، مقاله «اطلاعات خواجه نصیر طوسى در مبحث نور»  و ... تکرار شده است. استاد ابوالقاسم قربانى نیز که خود این اشتباهات را متذکر شده، در حاشیه کتابِ تحریر استخراج الاوتار، نام او را ابوالحسن آورده است . در فهرست میکروفیلم ها نام او حسین آمده  و در فهرست نسخه‏ هاى خطى دانشکده ادبیات، ذیل شرح کتاب ایضاح المقاصد لفرائد الفوائد از او با عنوان کمال الدین ابومحمد حسین (بن حسن به على بن حسن فارسى) اصفهانى یاد شده است .
    در آثار مستشرقان، نام او محمد، کنیه ‏اش ابوالحسن یا ابوالحسین و نام پدرش حسن آمده است . این اختلاف از آنجا ناشى شده است که سوتر، در کتاب معروف خود، ریاضى ‏دانان و منجمان عرب و آثارشان ، که در دهه ۱۹۰۰ نگاشته، نام و کنیه او و نام پدرش را از روى فهرست کتب عربى و فارسى کتابخانه ایاصوفیا به صورتِ محمد بن حسن ابوالحسن (یا ابوالحسین) فارسى نوشته است و به تبع او، دیگر شرق ‏شناسان چون: جورج سارتن در کتاب مقدمه بر تاریخ علم ؛ ویدمان در مقاله «کمال الدین فارسى» در دائره ‏المعارف اسلام (چاپ نخست) ؛پینگرى در مقاله «کمال الدین فارسى» در دائره ‏المعارف اسلام (چاپ جدید) ؛ بروکلمان درتاریخ ادبیات عرب ، و ... نیز این اشتباه را تکرار کرده ‏اند .
    در فهرست کتابخانه سپهسالار ، فهرست کتب خطى کتابخانه آستان قدس رضوى ، و فهرست کتابهاى خطى کتابخانه ملّى ملک ، کنیه او «ابوالخیر» آمده است.
    کمال الدین در سال ۶۵۵ ه . ق. ولادت یافت . در منابع اشاره ‏اى به زادگاه او نشده است، ولیکن گفته ‏اند که در فارس ولادت یافته  و به همین سبب نیز نسبت فارسى به او داده‏ اند.
    چنانکه او خود در مقدمه کتاب تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر گفته است، در آغاز جوانى جهت تحصیل علم و درک حضور بزرگان به سرزمین ‏هاى بسیارى سفر کرد:
     «و لمّا وفقنى اللّه تعالى لصرف الهمّه الى طلبه فى حداثه السن على قصور باعى و وفور ضیاعى و ضعف مواجب جدى و قوه الصوارف عن قصدى کنت اسعى فى البلاد و اسأل عن الاساطین الاوتاد کى استضیئ بانوارهم و اعشو الى ضوء نارهم فاتنسم من حماهم شذى طبیب و ان لم احصل على فاره واتبصر من سناهم لمع برق و ان لم اصل ناره ».
    ترجمه:
     «و چون خداى تعالى مرا در جوانى با همه کوتاه دستى و گمراهى و سستى اسباب کوشش و نیرومندى موانع، توفیق ارزانى داشت که همت بر طلب علم مصروف دارم، به سرزمین‏ هاى گوناگون رخت مى‏ کشیدم و در پى یافتن بزرگان بودم تا از روشنى ایشان کسب نور کنم و در پرتو آتش ایشان آرام گیرم، در کنف ایشان بوى خوشى به مشام جانم برسد، هر چند که به نافه مشک دست نیابم و از فروغ ایشان چشمانم به درخشیدن برقى روشن شود، هر چند که اخگرى فراچنگ نیاورم ».
    کمال الدین سرانجام به محضر استاد برجسته زمان خود، علاّمه قطب الدین شیرازى راه یافت، و از محضر او بهره جست. وى، استادش را بسیار ستوده و القاب و عناوین بلندى به او نسبت داده و درک محضر او را توفیقى الهى دانسته است:
     «الى ان وافقنى التوفیق فوجهنى تلقاء مدین المجد الاشم وهدانى سبیل مدینه العلوم و الحکم الحضره العلیه و السده السنیه هى حضره من جمیع  اشتات الکمال و سده من آل الیه کل من انتسب الى فضل او افضال المولى الاعظم و الامام الافضل الاعلم مقتدى ائمه العالم محیى علوم الاولین و مکملها جامع دقائق الاخرین و مفصلها استاذ افاضل الدنیا مظهر کلمات اللّه العلیا مالک نواحى الاحکام ماضى الفتاوى فى تبیین الحلال و الحرام قطب الملّه و الحق و الدین ضیاء الاسلام و المسلمین (ابوالثناء محمود) ابن الامام المعظم و البحر الاعظم ضیاء المله و الدین مسعود الشیرازى من تتزین به القابه و تتشرف به انسابه ».

     در ادامه گفته است:
     لازال ظلّ معالیه ظلیلاً و امداد نعم اللّه علیه بکره و اصیلاً فوردت ماءها و علیه اثمه الناس یسقون و یستقون و یسمون الى معارج الکمال و یرتقون و رأیت منه شمسا طالعه من افق الاعتلاء، ساطعه انوارها عن کبد السماء، یفیض بانواع الحکم على ساکنى ذراه و یفید اصناف النعم کل من یأوى الى حریم حماه.
     فلمّا استسعدت بالمثول بین یدیه و رآنى على ما کنت علیه من وفورالطلب و شده الارب، شرح بلطفه صدرى و شدّ بعطفه ازرى و راش جناحهم و جلّى صباحى و اقام امرى بعد سناده و ایقظ جدى بعد رقاده و نظمنى فى سلک خدمه و افاض على من نعمه، و لمّا آنست نار الهدایه من شاطئ وادیه و البست فناء بقعته المبارکه و نادیه القیت ثم عصاى و قلت (انه ربّى احسن مثواى)  و لم یزل یغرینى على طلب العلم و یربینى و یجدد على مارث من رشدى و یرد الى ماغرب من عقلى و یمدنى بما امده اللّه به ویحسن الى کما احسن الیه و کان على کثره اشتغاله الجلیله و مهامه الخطیره و تنائى مطارح فکره و مرامى خواطره موقوف الهمّ طول الدهر على مراجعتى حضرته فى تفهّم مسئله او استفسار حقیقه یسارع الى طلبتى تنبیها و تفهیما و ارشادا الى الکتب و احاله على کلام الاقدمین فلّله درّه من مرشد شفیق و مرب مرب على الابوین رقیق ».
    ترجمه:
     «و چنین بود تا توفیق رفیق من شد و مرا به مدین بزرگوارى و کرم رهبرى کرد و راه مدینه علوم و حکمت ها به من نمود و آن محضر عالى و آستانه رفیع، محضر کسى است که گونه‏ هاى کمال را فراهم آورده، و آستان ه‏اى است که هر کس با فضل و طلب فضیلت بستگى دارد روى بدان سو مى‏ کند، مولاى اعظم و امام افضل، پیشواى پیشوایان عالم، زنده کننده و تمام کننده دانش هاى پیشینیان و گردآورنده و بیان کننده باریک بینی هاى پیشینیان، استاد فضلاى جهان، آشکارکننده کلمات بلندپایه خدا، آنکه اجراى احکام الهى به دست او است و فرمانش در آشکار کردن حلال و حرام همه جاویدان است، قطب ملت و دین، ضیاءاسلام و مسلمین (ابوالثناء محمود) پسر امام معظم و بحر اعظم ضیاء ملّت و دین، مسعود شیرازى که القاب از او آرایش مى ‏پذیرد و انساب از او به بزرگى مى‏ رسد.
     پیوسته سایه بلندپایه ‏اش گسترده باد، و نعمت‏ هاى الاهى در هر بامداد و شامگاه بر او پیوسته باد. پس به آبشخور او در آمدم، و دیدم که پیشوایان مردمان از آن مى ‏آشامند و به بلندی هاى کمال بالا مى‏ روند. او را چون خورشیدى یافتم که از افق بزرگوارى سر برکشیده و از پهنه آسمان پرتوافشانى مى‏ کند، بر کسانى که در پناه او به سر مى‏ برند با گونه گونه حکمت فیض ‏بخشى مى‏ کند و بر آنان که در حریم رعایت او در آمده ‏اند به گونه گونه نعمت بهره مى ‏رساند.
     پس چون سعادت حضور در محضر او یافتم، و خواستارى فراوان و نیازمندى بی کران مرا دید، با مهربانى خویش دل مرا گشود و با لطف خویش دست مرا گرفت، بال من پرواز گرفت و صبح من دمید و کارم با دستگیرى او سامان یافت و کوشش خفته من بیدار شد. مرا به رشته چاکران خود پیوست، و از نعمت‏ هاى خویش بر من فرو ریخت، و چون آتش هدایت را در کرانه وادى او یافتم... عصاى اقامت افکندم و گفتم: «انّه ربّى احسن مثواى» (او خداوندگار من است و مرا نیکو فرو آورد) و او پیوسته مرا به جستجوى دانش مى ‏انگیخت و بر دانش من مى ‏افزود، و آنچه را که در راهیابى کهنه شده بود نو مى‏ کرد، و هر چه از عقل من درمانده بود به آن باز مى‏ گرداند، و با هرچه خدا دستگیر او شده بود از من دستگیرى مى‏ کرد و بدان گونه که به وى نیکى کرده بود، در حق من نیکى مى‏ نمود، و با آنکه کارهاى بزرگ فراوان داشت، و جولانگاه فکر و هدف اندیشه ‏اش بسیار دور بود، پیوسته آماده آن بود که براى پرسش از مسأله ‏اى یا جستجوى از حقیقتى به حضرتش رجوع کنم، به انجام دادن خواسته من، با فهماندن و آگاهى دادن و به کتاب ها رهنمون شدن و به سخنان پیشینیان مراجعه دادن، شتاب مى‏ ورزید. خدایش پاداش نیک دهد که راهنمایى شفیق و پرورنده‏اى مهربانتر از پدر و مادر است ».
    همچنان که کمال الدین خود گفته است، مراحل تحصیلى را در حد کمال نزد قطب الدین شیرازى فرا گرفت.
     استاد مدرّس رضوى در مقاله‏ اى که تحت عنوان «کمال الدین فارسى» نوشته، گفته است که کمال الدین در سال ۷۰۰ ه . ق. به تبریز رفت و در آنجا به مجلس علامه قطب الدین شیرازى راه یافت . به هر حال، او نزد قطب الدین مدارج کمال دانش را پیمود و از سرآمدان عصر خود شد تا آنجا که برخى او را در مراتب علوم با استادش علاّمه قطب الدین محمود شیرازى همپایه دانسته ‏اند .
    قطب الدین نیز از وى به بزرگى و احترام یاد کرده و عباراتى را که در کتاب فَعَلْتَ فَلاتَلُمْ در توصیف او بیان داشته، نشان دهنده مقام و منزلت والاى کمال الدین است. قطب الدین از او چنین یاد کرده: «الولد الاعز الاکرم و الامام الافضل الاعلم قدوه الاذکیاء ملک العلماء کمال الملّه و الدین حسن بن على الفارسى متعنا الله بطول بقائه و لاحرمنا اللّه عن حسن لقائه »، و گفته است که نویسنده کتاب تبیان مقاصد التذکره مطلبى را نمى‏ فهمید و این شاگرد من آن را براى او بیان کرد .
    کمال الدین علاوه بر آن، نزد بزرگان دیگرى نیز تلمذ کرد، که از آن جمله ‏اند ابن خَوّام، عبداللّه بن محمد بغدادى (متوفى ۷۲۴ ه . ق.)  و جمال الدین صاعدبن محمد سغدى ترکستانى.
    او علوم ریاضى را نزد ابن خَوام خواند و کتاب اساس القواعد را ـ که به معرفى آن خواهیم پرداخت ـ در شرح کتاب الفوائد البهائیه وى نگاشت.
     کمال الدین در مقدمه کتاب اساس القواعد از استادش، ابن خوام، با تجلیل یاد کرده و گفته است: «وفقنى اللّه تعالى للاشتغال بخدمته عنفوان الشباب و اقباله على بالافاده و خاصه فى علم
الحساب و لازمت الیه سنین متوالیه و ازمنه متمادیه ».
    او از دیگر استاد خود یعنى جمال الدین سغدى نیز با احترام نام برده و او را «افضل الحکماء المتأخرین»، خوانده و حکایتى از او نقل کرده است: «و حکى لى مولائى و استاذى افضل الحکماء المتأخرین جمال الملّه و الدین صاعدبن محمد بن مصدق السغدى ابا الترکستانى نسبا متعنا اللّه بطول حیاته فى عافیه  ...».
    کمال الدین کتاب تنقیح المناظر را به در خواست جمال الدین سغدى کوتاه و مختصر کرد و البصائر نامید، و در مقدمه آن گفته است: «تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر را نگاشتم و به دست جمال الدین صاعد بن محمد بن مصدق سغدى ترکستانى رسید و پسندید، از من خواست که از مآخذ، تجرید و کوتاه سازم، و من این مختصر را فراهم کرده، البصائر فى اختصار تنقیح المناظر نامیدم  ...».
    کمال الدین فارسى شاگردانى نیز تربیت کرد که مهمترین آنان حسین بن حسن شهنشاه سمنانى منجم بود . او سرانجام در سن ۵۳ سالگى در ذى‏القعده سال ۷۱۸ ه . ق.  در نیریز وفات یافت و در همانجا نیز به خاک سپرده شد . تاریخ وفات او را در سال ۷۲۰ ه . ق. و مدفن او را تبریز نیز گفته ‏اند.
     سوتردرکتاب خود  و کارادوو در کتاب متفکران اسلام ،به اشتباه وفات او رادر سال ۷۲۰ه. ق. دانسته ‏اند و این اشتباه بعدها در دیگر آثار مستشرقان تکرار شده است .
    مدرس رضوى در مقاله «کمال الدین فارسى » و به تبع او ابوالقاسم قربانى در کتاب فارسى‏ نامه  و در کتاب زندگینامه ریاضیدانان دوره اسلامى ، با استناد به مطالبى که شاگرد او حسین بن حسن شهنشاه سمنانى در پایان نسخه خطى البصائر فى اختصار تنقیح المناظر نوشته، مدفن او را در تبریز گفته‏اند، حال آنکه در پایان نسخه، واژه مزبور بدون نقطه کافى نوشته شده و چنانکه استاد جلال الدین طهرانى  و استاد بیانى  اشاره کرده‏ اند، این واژه نیریز است.

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: کتاب تاریخ و فرهنگ نیریز
  • نویسنده/گردآورنده: محمد جواد شمس نیریزی
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1392/2/18

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...