نتایج جستجوی عبارت «مصحح» در نوشته‌های دانشنامه مشاهیر:
شرح احوال و زندگانی ابوالفتح نیریزی
دانشنامه مشاهیر » عالمان و عارفان نیریز » ابوالفتح نیریزی(جمال الدین ابوالفتح محمد بن طاهر) »
     شیخ جمال الدین ابوالفتح محمد بن طاهر نیریزى، فقیه، دانشمند، زاهد و مدرّس نامدار فارس در سده 6 - 7 ه . ق. بود.      قدیمترین منبعى که در آن، نام او آمده، شیرازنامه زرکوب شیرازى است. دراین کتاب، شرح احوال مستقلى از او وجود ندارد و فقط در دو مورد، ذیل شرح احوال ابومحمد روزبهان بقلى (متوفى 606 ه . ق.)، و شرح احوال مجدالدین اسماعیل نیکروز فالى ، از او یاد شده است . پس از...
تنقیح المناظر لذوى الابصار و البصائر(اثر کمال الدین فارسی)
دانشنامه مشاهیر » عالمان و عارفان نیریز » کمال الدین فارسی (حسن بن علی بن حسن) » آثار کمال الدین فارسی »
 از این اثر با عنوانِ تنقیح المناظر لاولى الابصار و البصائر نیز یاد کرده ‏اند . این کتاب که به گفته جورج سارتن، تفسیرى جامع و بدیع است ، مهمترین تألیف کمال الدین فارسى در مبحث نورشناسى است و تنقیح و شرحى است که به راهنمایى استادش قطب الدین شیرازى بر کتاب المناظر ابن هیثم نوشت.      اصل این کتاب با عنوان «المناظر» از اقلیدس است. این اثر به عربى ترجمه شد، پس از آن در سده 4 ه...
رساله سیاسی(اثرسید قطب الدین محمد حسینی نیریزی)
دانشنامه مشاهیر » عالمان و عارفان نیریز » سید قطب الدین محمد حسینی نیریزی » آثار سید قطب الدین محمد حسینی نیریزی »
 رساله سیاسى: موضوع این رساله تحلیل علل سقوط دولت صفویه و راه حل بازگشت آن به قدرت است. عنوانِ این اثر را مصحح آن انتخاب کرده و در متن رساله اشاره‏ اى به نام آن نشده است.      قطب‏ الدین در این رساله خطاب به عالمان، به بیان اوضاع آشفته و بلاها و فتنه ‏هایى که به وقوع پیوسته یا به وقوع خواهد پیوست اشاره کرده است. نحوه بیان او در این رساله به گونه‏ اى است که به...
نامه‌ی اول (از نامه های شمس المعالی نیریزی)
دانشنامه مشاهیر » عالمان و عارفان نیریز » شمس المعالی نیریزی-انجمن(میرزا اسحاق پسر میرزا احمد) » منشآت شمس المعالی نیریزی »
مرحوم شمس‌المعالی نی‌ریزی به یکی از اعاظم نوشته: روحی فداک(1)، هرگاه دماغ و حالتی و فراغ و التی داشته باشید افسانه‌ی مرا گوش دهید و ماجرای مرا هوش،  افسانه [ای] که کس نتواند شنیدنش صورت حال و تمثال(2) احوال بر این منوال است که در این روزها در گوشه‌ای خزیده و طمع از عالم و آدم بریده‌ام و چشم توقع از صغیر و کبیر و برنا و پیر پوشیده و حجاب استغنا(3) بر چهره‌ی تمنّا کشیده دامن از مخالطت(4)...