فهرست دانشنامه مشاهیر

نوشته‌ها

شرح احوال و زندگانی ارشدالدین نیریزی

      على بن محمد بن على نیریزى، ملّقب به ارشدالدین و مکنى به ابوالفضل، محدث، فقیه، مفسر، خطیب و امام مسجد جامع عتیق شیراز در سده ۶ و اوایل سده ۷ ه . ق.
     در برخى منابع به اشتباه نام او را محمد و نام پدرش را على ذکر کرده ‏اند . در کتابِ تحفه ‏العرفان فى ذکر سید الاقطاب روزبهان، به او نسبت «تبریزى» داده شده  که تصحیف «نیریزى» است.
     از آنجا که ارشدالدین، مدتها امامت مسجد جامع عتیق شیراز را بر عهده داشت، برخى به او نسبت «عتیقى» داده ‏اند .
    القاب و عناوین بلندى که درمنابع متقدم به او نسبت داده شده، نشانه قدر و منزلت رفیع و مقام والاى او در علم و زهد است. او را «امام الائمه»، «یگانه جهان» ، «الامام الهمام»، «فاضل جهان و استاد علماء زمان  » خوانده‏اند. مؤلف شیرازنامه او را بسیار ستوده و در منقبت او گفته است: «الامام العالم، افضل المحدثین، الکمل الائمه المتورعین ... مقتداى ایمه و افاضل عصر بود و در فنونِ علوم سیما علم تفسیر و حدیث نظیر خود نداشت ».
    علاوه بر آن، در دیگر منابع نیز از تبحّر بسیار او در علوم دینى و شرعى سخن به میان آمده است. در مجمل فصیحى آمده: «کان صاحب العلوم الشرعیه من الادب و النحو و الفقه و الحدیث و التفسیر ». جنید شیرازى در توصیف وى گفته است: «العالم المحقّق الوحید جامع العلوم الشرعیّه ». همچنین اخلاق نیکو و پسندیده او را ستوده و گفته ‏اند: «و خوی هاى نیک و صفتهاى پسندیده داشت و بر همه خلق مشفق بود ».
    تاریخ دقیق ولادت ارشدالدین دانسته نیست، امّا با توجه به تاریخ وفات برخى از استادانش، که در ادامه بحث خواهد آمد، مى ‏بایست در دهه‏ هاى نخستین سده ۶ ه . ق. در نیریز ولادت یافته باشد. او در زادگاه خود، نشو و نما یافت و تحصیلات مقدماتى را در آنجا و در شیراز به انجام رساند. پس از آن به دنبال کسب علم و تکمیل تحصیلات خود و همچنین زیارت خانه خدا و عتبات عالیات، رهسپار حجاز، عراق و ... شد . ارشدالدین در این سفرها به دیدار بسیارى از زاهدان، عالمان و دانشمندان نامدار آن عصر نایل آمد و از محضر آنان بهره برد. از آن جمله‏اند: شیخ کبیر توران  ؛ زاهد ابومنصور؛ شیخ عالم ابوالوفا ؛ عمادالدین ابومقاتل‏ مَناور بن فرّکوه دیلمى  (متوفى اوایل سده ۶ ه . ق.).
    به گفته زرکوب شیرازى، وى روایت احادیث و مسانید «محیى السنه»  را از عمادالدین‏ ابو مقاتل دیلمى فرا گرفت .
    ارشدالدین پس از کسب علوم و معارف دینى، حدود هفتاد سال، به تدریس و تألیف و وعظ و ارشاد خلق پرداخت. وى دراین مدت نیز امامت مسجد جامع عتیق شیراز را برعهده داشت .
او شاگردان بسیارى تربیت کرد و بسیارى از بزرگانِ علم و عرفانِ آن عصر، در شمار شاگردانِ وى بودند. از آن جمله‏ اند: قاضى سراج الدین مکرّم بن العلاء  (متوفى ۶۲۱ ه . ق.)؛ عمیدالدین الا بزرىّ (الافزرى) الفالى ؛ شیخ روزبهان بقلى فسوى، عارف نامدار سده ۶ ه . ق. (متوفى ۶۰۶ ه . ق.) ؛ شیخ زین ‏الدین مظفربن روزبهان بن طاهر عمرى (متوفى ۶۰۳ ه . ق.) ؛ عزالدین مودود زرکوب (متوفى ۶۶۳ ه . ق.)  و ملک معین الدین ابوذر کتکى (کثکى) .
    زرکوب شیرازى، عمادالدین ابوالفضل محمد بن مودود زرکوب را نیز از شاگردان او دانسته است .
    آربرى، در کتاب شیراز مهد شعر و عرفان، در ذکر استادانِ شیخ روزبهان بقلى، درباره ارشد الدین گفته است: «در میان اینان، ارشد الدین نیریزى، امام مسجد جامع سرآمد همگنان بود» .
    در کتابِ تحفه العرفان و روح الجنان که در سیرت و مناقب روزبهان بقلى نگارش یافته، حکایاتى درباره ارتباط ارشدالدین با شیخ روزبهان آمده و برخى از سخنانِ ارشدالدین نقل شده است. از جمله در کتاب تحفه العرفان آمده است: «چنین منقول است ازامام زمان و یگانه جهان فقیه ارشدالدین نیریزى  رحمه ‏الله که فرمود: در وقتى که مجمع‏ البحرین مى‏ ساختم در تفسیر قرآن، شبى از شبها به رسم تهجد برخاستم، و وضو ساختم، و بر سجاده آمدم، دو رکعت نماز کردم. شانه را طلب کردم تا محاسن شانه کنم، نمى‏ یافتم. چون نیک سعى کردم در زیر سجاده بود. پاى بر سر آن نهاده بودم، شانه را شکسته یافتم. خاطرم بهم برآمد، گفتم: تا روز شود، و کسى را به بازار فرستم، و شانه آورد، و محاسن را شانه کنم. درین فکر بودم که همان وقت کسى حلقه بر در زد. چون در بگشودم مریدى از مریدان شیخ روزبهان را دیدم که شانه به من داد. گفت: شیخ فرمود: این بستان و خاطر جمع‏دار ».
    در روح الجنان فى سیره الشیخ روزبهان در ذکر کرامات شیخ روزبهان (کرامت یازدهم)، به همین مضمون حکایتى آمده است که ذکر آن خالى از لطف نیست:
     «الکرامه الحادیه عشره: فقیه ارشدالملّه و الدین على نیریزى، رحمه الله علیه، فاضلِ جهان و استاد علماء زمان بود. از خلق مدّتى عزلت کرد و به مناره مسجد عتیق نشست، و غیر از وقت وضو و امامت فرو نمى ‏آمد. روزى درحال شیخ [ شیخ روزبهان ] اندیشه کرد: مرتبت او تا کجا بود. نیم شب شیخ [ شیخ روزبهان ]، شانه  به خادم داد، گفت: برو و این ساعت به امام ارشدالدین رسان. خادم به در مناره  آمد، دید که امام فرو مى ‏آمد. شانه به وى داد ، گفت: شیخ فرستاد. بستد، و اندیشه کرد که: در این وقت شانه فرستادن، چه معنى دارد؟! به دست کسى داد، طهارت ساخت، باز برمناره شد. دوگانه گزارد، دست کرد تا شانه خود برگیرد، شکسته بود. متفکر شد که، شیخ شانه از سر کرامت فرستاد، یا نه؟ چون بانگ قامت از محراب برآمد، از مناره فرو آمد، آن شخص که شانه داشت طلب کرد، و نیافت. هم در ساعت خادم آمد، و شانه دگر آورد. گفت: شیخ دعا مى ‏رساند که آن شانه که به امانت دادى، آن هم بشکست. شانه بستد و ببوسید. چون از اداء فریضه فارغ شد، آن شخص بدید، و شانه طلبید، گفت: امام معذور فرماى، که از دستم درافتاد و بشکست. امام را کمال [ حاصل شد  ]».
    همچنین در تحفه ‏العرفان حکایتى درباره سماع ارشدالدین با شیخ روزبهان نقل شده است. در آنجا آمده است: «چنانچه منقول است که شبى امام فقیه ارشدالدین رحمه‏ الله با شیخ در سماعى بودند، شیخ را وقت خوش شد، امام با شیخ در حرکت آمد، حالى عظیم امام را روى نمود. روز دیگر در مسجد جامع، نوبت تذکیر فقیه ارشدالدین بود، رقعه نوشتند که دوش با شیخ روزبهان در سماع و چرخ، امام را وقت خوش گشت. گفت: اگر آنچه من از شیخ روزبهان رحمه ‏الله علیه دیدم، اگر ملک مقرب دیدى به چرخ آمدى ». از سخنان اوست که: «فرداى قیامت، تلمیذان به وجود استادان فخر آورند و من به تلمیذى شیخ روزبهان فخر خواهم آورد ».
    مطالب بالا - در صورت صحّت - نشان دهنده قرب و منزلت روزبهان بقلى نزد ارشدالدین نیریزى و تمایلات صوفیانه و عارفانه ارشدالدین است ؛ به ویژه سماع ارشدالدین اگر صحّت داشته باشد، تأثیر عمیق اندیشه ‏هاى عرفانى روزبهان را بر استادش نشان مى‏ دهد.
     در کتاب شدالازار فى حطّ الاوزار عن زوّار المزار، حکایتى درباره مصاحبت ارشدالدین با شیخ شمس الدین ابوعبداللّه عمربن ابراهیم ترکى (متوفى ۶۰۲ ه . ق.) ، شیخ زین‏ الدین مظفر ربعى (متوفى ۶۰۳ ه . ق.) ، شیخ روزبهان بقلى ؛ شیخ ابوالحسن کردویه (متوفى ۶۰۶ ه . ق.) ، مولانا شهاب الدین محمد عمرى ، و شیخ جمال الدین حسین بن محمد فسوى (متوفى      ۶۴۸ ه . ق.) ، آمده است، که در طى آن، شیخ شمس الدین ترکى - که ظاهرا از همه آنان بزرگتر و از لحاظ مراتب معنوى والاتر بوده - ارشدالدین را به خطابت و امامت مردم نوید مى ‏دهد: «امّا انت یا فقیه فسیصیر امامه النّاس و خطابتهم الیک ».
    همچنین حکایتى دیگر در کتاب شدالازار درباره بیمارى و احتضار ارشدالدین آمده است ، که در اینجا به جهت طولانى بودن آن از ذکر آن خوددارى مى‏کنیم.
     سرانجام، وى در ۲۳ شعبان سال ۶۰۴ ه . ق. وفات یافت ودر رباطى، که نزدیک مصلّى (حوالى حافظیه) ساخته بود، به خاک سپرده شد .
    از ارشدالدین، ظاهرا فقط یک پسر به نام محمد باقى ماند که پس از او جانشینش شد .

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: کتاب تاریخ و فرهنگ نیریز
  • نویسنده/گردآورنده: محمد جواد شمس نیریزی
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1392/2/17

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :

* هیچ موردی پیدا نشد...