فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید غلامرضا طالبی

طالبی، طالب شهادت بود و برای رسیدن بدان فوز عظیم، اسماعیل‌وار قدم در وادی معنویت و ایثار نهاد. سر را به خدا سپرد و به پیمان الستی خود ایستاد. رایحه وجودش با عطر دل‌انگیز گل‌های بهاری در دهمین روز از فروردین ۱۳۴۶ در طبیعت باصفای روستای قطرویه و در میان خانواده‌ای مذهبی و متدین درآمیخته و فضای خانه را معطر ساخته بود. کودکی بیش نبود که دست سرد مادر را با گونه‌های مهربان خود لمس کرد و برای همیشه زندگی‌اش در غم از دست دادن مادر با سردی همراه شد. با صورتی که از نوازش دست‌های مهربان مادر محروم بود، ولی با گام‌های مصمم راهی دبستان شهید چمران (یزدانی) در زادگاهش شد و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد. مشکلات پیش‌بینی‌نشده زندگی او را از ادامه تحصیل بازداشت. دوران نوجوانی را سپری می‌کرد که با طلوع فجر انقلاب اسلامی آشنا شد. هنوز چند صباحی از آن شادی فرح‌انگیز نگذشته بود که دسیسه دشمنان فریب‌خورده از آستین ابر جنایتکار قرن،‌ شیطان بزرگ بیرون آمد و جنگ ناخواسته‌ای را به مردم تازه از ظلم و سیاهی رهیده تحمیل کرد. جوانان فراوانی از سرزمین دلیران، به پا خواستند و با دلاوری و سلحشوری در مقابل دشمن به مقاومت ایستادند. غلامرضا هم یکی از آن هزاران بود که از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد. اولین اعزام وی ۱۳۶۵/۳/۱۸ و برای دومین بار ۱۳۶۵/۵/۲۹ که از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به جمع رزمندگان گردان کمیل پیوست و به‌عنوان تک‌تیرانداز، خدمت مقدس سربازی خود را ادامه داد. غلامرضا انسانی متواضع و فروتن نسبت به دوستان و اطرافیان بوده و در کارهای خود خلوص نیت داشت. به فقرا و مساکین کمک می‌کرد و معتقد بود که هر کس تقوایش بیشتر است باید مورد احترام قرار گیرد. روزگار را با کمک به پدر در امور کشاورزی می‌گذراند. قبل از اعزام به سربازی در بسیج ثبت‌نام و از اعضای فعال ناحیه مقاومت شهید بهشتی بود. موقعیت ضعیف اقتصادی خانواده باعث شده بود که تمام روز را به کار مشغول باشد و برای صله‌رحم و دید و بازدید، شب‌ها بعد از فراغت از کار روی بیاورد. از مریدان و دوستداران امام (ره) بود و کسی جرئت نمی‌کرد در حضور وی نسبت به امام و راه وی اسائه ادب کند. هنگامی‌که عازم منطقه نبرد بود، خطاب به دوستانش گفت: من می‌روم و ان‌شاءالله در این سفر به شهادت خواهم رسید.

در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۹ در عملیات کربلای ۵ ـ جبهه شلمچه ـ درنبرد با بعثیان کافر در خط مقدم جبهه، سمند آرزوهایش به مقصد رسید و شاهد زیبای شهادت او را از میان هم‌رزمانش با خود برد. پیکر مطهرش در زادگاهش قطرویه تشییع و در گلزار شهدای قطرویه به خاک سپرده شد. چون مادر نداشت، تمامی اهالی روستا به‌جای مادر هم برای او گریه می‌کردند.

روحش شاد و نامش جاودان

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :