فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید مسعود منزه

مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ به‌عنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نی‌ریز، در کنار سفره هفت‌سین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لب‌های مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایت‌ها و مهربانی‌های پدر محروم و با فداکاری بی‌دریغ مادر راه زندگی را ادامه داد. دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مصطفی خمینی و دوره متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی نی‌ریز به اتمام رساند. همزمان با تحصیلات دوره متوسطه با نهضت شکوهمند اسلامی ایران آشنا شد. مسعود در آن دوران با دریای خروشان انسان‌های حق‌طلب همراه و همدم شد و علیه بیداد پهلوی و ظلم رژیم ستم‌شاهی فریاد برآورد. روح لطیف و مهربان او از شرارت‌های دشمن در مرزهای ایران اسلامی آزرد و برای مقابله با تجاوز بعثیان کافر به اردوگاه نظامی شهرستان فسا رفت و دوره آموزش نظامی را با موفقیت گذراند و به‌عنوان خدمه توپ ضد هوایی در تاریخ ۱۳۶۲/۵/۲۶ به‌سوی جبهه‌های نور علیه ظلمت روانه شد. زمستان ۱۳۶۳ با گذراندن دوره آموزش پاسداری، به‌عنوان پاسدار رسمی استخدام و فرماندهی گروهان پدافند را در تیپ ۱۰ محرم به عهده گرفت. سپس با نشان دادن شایستگی‌های خود در سال ۱۳۶۵ به‌عنوان فرماندهی گردان پدافند تیپ ۱۰ محرم به انجام خدمت در مناطق عملیاتی مشغول شد.

سال ۱۳۶۶ به‌عنوان فرمانده گروهان امام حسن (ع) به گردان ظفرمند کمیل پیوست تا در کنار رزمندگان دلاور شهرستان نی‌ریز به نبرد و جهاد با متجاوزین بعثی بپردازد.

در طول مدتی که در جبهه فعالیت داشت توفیق یافت تا در عملیات والفجر ۱ الی ۴ و عملیات پیروزمند والفجر ۸ حضور یابد. هم‌رزمانش می‌گویند: مسعود در طول خدمت توانست ۸ فروند از هواپیماهای دشمن را سرنگون و در پرونده پرافتخار خود ثبت نماید. دلیرمرد میدان نبرد در عرصه زندگی و روابط اجتماعی چنان مهربان، متواضع، فروتن و خوش‌برخورد با دوستان و اطرافیان رفتار می‌کرد که کسی باورش نمی‌شد، وی قهرمان میدان جنگ نیز هست. مسعود بیش از ۶۰ ماه از عمر پربرکت خود را در مناطق جنگی و عملیاتی حضور داشت. سرانجام در تاریخ ۱۳۶۶/۴/۱۸ در منطقه عملیاتی شلمچه با پوشیدن خلعت زیبای شهادت، به سعادت واقعی رسید و مسعود حقیقی آستان مقدس دوست شد. پیکر مطهرش را ضمن انتقال به زادگاهش در گلزار شهدای شهرستان نی‌ریز در کنار دیگر هم‌رزمانش به خاک سپردند.

مادر مسعود می‌گوید: آخرین باری که قصد داشت به جبهه برود، یک قطعه عکس خود را از ما خواست. پرسیدم می‌خواهی چکار کنی؟ گقت: بهتر است با خودم یک قطعه عکس داشته باشم، فکر می‌کنم برای شهادت لازم باشد. گفتم: زبانت را گاز بگیر، این چه حرفی است که می‌زنی. گفت: بهتر است آماده باشید و از شما می‌خواهم وقتی جنازه مرا آوردند، در همین خانه، مادر، مراسم ختم و عزاداری مرا برپا کنید. آنگاه رو به من کرد و گفت: مادر مرا ببخش و حلالم کن. درحالی‌که که چشمان من به دنبال او می‌دوید، از تیررس نگاهم دور شد.

روحش شاد و نامش جاودان



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :