فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۳ -وصیتنامه مفقودالاثر سید کرامت الله موسوی

به نام خدای منان، صاحب هستی در جهان.

با حمد و ستایش پروردگار منان که تمام هستی ما به دست اوست.

ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی قوم الکافرین.

بار پروردگارا! ای رب‌العالمین، ای غیاث‌المستغیثین و ای حبیب قلوب‌الطالبین. آری! به یاری خداوند متعال، من هم مثل شهیدان دیگر می‌روم تا با قطره خونم به دریای شهیدان بپیوندم. باری تعالی لطف فرمود و توفیق داد که حضور در مکان مقدس خط مقدم پیدا کنم و به آرزوی قلبی خودم برسم، تا انشاء الله این مکان از هر جهت [موجب] تقرب به سوی خدا و خلاصه مورد رضایت خودش باشد. (انشاء‌الله). چون در خود خط مقدم در حالی که آتش خمپاره و توپ و بمباران هوایی زیاد است، در نتیجه فرصت کم است و نمی توان آنچه در درون است روی کاغذ آورد.

لااله‌الاالله، من عاجزم از این که حالت روانی خود را بیان کنم، حال یا از ضعف علم من به کلام است، یا کلمات کوچک‌تر از آن هستند که حالت مرا بیان کنند. آنچه در جنگ و نبرد حق و باطل آموخته‌ام، جبهه حق و مکتب، دو ضابطه دارد (اخلاص ـ ایثار). تنها برای خدا بودن و در راه خدا بودن و در راه خدا جان دادن و بندگی خدا. خدا شاهد است اگر انسان سعی کند خودش را تسلیم او کند و آماده فنا شدن در راه او باشد، آن هم با همه وجود و بداند آنچه دارد از آن اوست و مالک و حاکم اوست؛ در فضایی قرار می‌گیرد که همه‌اش عشق است و لذت. به این می‌رسد که خودش واقعاً چیزی نیست. تمام اوست. قلب خالی از علاقه مادی می‌شود، آماده حب و علاقه او می‌شود، هر چه در جلوی خود می‌بیند شاهد اوست.

خدایا! چرا غافل بودم از این همه آثار، این همه شواهد، این همه راهنما و هدایت کننده؟ چرا غافل بودم؟ چرا غافل بودم؟ چرا با این همه اشیایی که جهت هدایت ما آفریده، جهت ضلالت و گمراهی خود استفاده می‌کردم؟

لااله‌الا‌الله، استغفرالله و اتوب الیه. قسم به اسلام و رسالت مقدس خدایی و جاویدانش، قسم به امام امت و فرمان منقلب کننده و معجزه آفرینش، قسم به اراده آهنینش و ایمان و عرفانش، قسم به فریاد الله‌اکبر پاسداران، قسم به عرق جبین رزمندگان، در زیر آفتاب سوزان و امت قهرمان‌پرور، قسم به انقلاب، به رسالت، قسم به خدا که تا آخرین قطره خون، علیه دشمنان داخلی و خارجی می‌جنگیم و از انقلاب مقدس اسلامی ایران پاسداری می‌کنیم و تا استقرار حکومت حق و عدل در سرتاسر عالم و تا نابودی کامل طاغوتها و شیاطین دست از مبارزه بر نمی‌دارم. خدای بزرگ برآنچه می‌گویم شاهد است. خدایا! بگذار گستاخانه در میدان شهادت به تازم. بگذار خود خواهی و مصلحت طلبی را ابراهیم‌وار در کعبه فداکاری قربانی کنیم. بگذار غرور و تکبر را با اخلاص، خلوص، صدق و تواضع شتشو دهیم. بگذار پروانه‌وار به دور شمع بسوزیم و از نور خود دنیای ظلمت‌زده وجود را روشن کنیم. خدایا! بگذار با شمشیر بران شهادت، جبر تاریخ را ببریم و با خون خود ننگ هزار ساله تاریخ را بشوییم.

خدایا! وجودم اشک شده است، وجودم از اشک می‌جوشد، می‌لرزد و می‌سوزد و خاکستر می‌شود. اشک شده‌ام و دیگر هیچ، اجازه بده تا در جوار تو قربانی شوم و خونم بر خاک ریخته شود و از وجود اشکم، غنچه‌ای بشکفد که نسیم عشق، عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد. خدایا! تو را شکر می‌کنم که رمز شهادت را به من آموختی، تا از مرگ نهراسم و عاشقانه به دریای خطر فرو روم و از معرکه‌های سهمگین روی برنگردانم و تهدید و خطر مرا از راه تو منحرف نکند. قبول شهادت، مرا آزاد کرده است. من آزادی خود را به هیچ چیز نمی‌فروشم. به امید اینکه عصیان کننده‌های در برابر حق را سر جای خویش بنشانیم.

از نماز کوتاهی نکنید، که این راهی است برای رسیدن به کمال انسانی. در پایان سه سخن دارم:

سخن اول: برادران پاسدار، برادران عزیزم، مواظب باشید لباس شما و منزلگاه شما را شیطان رویش سرمایه گذاری‌های زیاد می‌کند و در خطر بزرگی هستید؛ با سلاح تقوی با آن مقابله کنید. نکند شماها را علقه‌ها و علاقه‌های دنیا فریب دهد و ایثار و روحیه شهادت طلبی را از شما دور کند، که عذاب و مصیبتی است. شهدا را چگونه می‌توان در روز قیامت جواب داد. خود را به سپاه و انقلاب و شهدا و اسلام بدهکار بدانید و در این راه از خدا اعانت بخواهید.

سخن دوم با برادران مربی: همکاران عزیزم، علی(ع) فرمود: «جهاد دری است از درهای بهشت که بر روی بندگان خاص خداوند باز می‌شود.» پس نگران من نباشید.

خدایا! پدر و مادرم، خواهران و برادرانم و سایر دوستان و بستگانم، خواهران و برادران ارجمند هموطنم را صبر و مقاومت، همراه با آگاهی عطا کن؛ تا بدانند که (ما اصاب و من مصیبه الا باذن الله).

جمله‌ای را از امام به یاد دارم که بیشتر زبان حال من است. «زندگی من به اسلامم خدمتی نکرد شاید مرگم موجب خدمتی شود». ( القتل لنا عاده و کرامتنا الشهاده)

و در آخر وصیتم من که لیاقت بهشت و اسم شهید را ندارم، ولی رحمت خداوند و بخشندگی او را نیز نمی‌توانم فراموش کنم و با آگاهی و با شناخت و با یقین می‌روم به سوی خدا. تا هنگامی که دشمن را به لرزه بیندازم نمی خواهم به سادگی کشته شوم.

در پایان، در وصیتنامه حقیر اگر اشتباهی بود، تصحیح فرمایید و این بنده گناهکار را هم دعا کنید، که خیلی محتاج دعای شما می‌باشم. مادر و خواهرانم، شما را به فاطمه زهرا(س) قسم می‌دهم در غم از دست دادنم ناراحت و نگران نباشید.

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :