نوشتهها
شهدا سال ۶۲ -وصیتنامه شهید کریم پور زین العابدین
بسم الله الرحمن الرحیم
الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم، اعظم درجه عندالله و اولئک هم الفائزون. (سوره توبه، آیه ۲۰)
آنانکه ایمان آوردند و از وطن هجرت کردند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند، آنان را نزد خدا مقام بلندی است و آنان بخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند.
از شهادت خوشحال باشید و به آسانی از آن استقبال کنید. حضرت علی(ع)
مثل حسین(ع) در جنگ وارد شدیم و باید مثل حسین(ع) به شهادت برسیم. امام خمینی(ره)
بار پروردگارا! تو را شکر که چنین؛ شربت شهادت، این یگانه راه رسیدن انسانها به خودت را به من، بنده حقیر، فقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. بار پروردگارا! ترا شکر که این تنها راه نعمت خداپسند خود را بر این انسان ذلیل عطا فرمودی. من تنها راه سعادت خویش را شهادت در راهت یافتم و چه زیباست که من با زبان، کوچکترین وسیله خود، اعلاترین و ارزشمندترین ارزشها را گرفتم و این نیست جز لطف و عنایت پروردگار نسبت به بندهاش. خداوندا! شهادتی نصیبم کن که روز عاشورای حسینی، نصیب علیاکبر و امام حسین(ع) کردی. شهادتی نصیبم کن که در محراب نصیب علی(ع) کردی. من وصیت چندانی ندارم، ولی چند کلمه روی این صفحه کاغذ میآورم تا منافقان و کوردلان نگویند که فریب خورد، یا نمیدانست جبهه چیست. من فقط و فقط به خاطر خدا و برای رضای خدا، به جبهه اعزام شدم، تا از دو پیروزی، یکی را بدست بیاورم؛ یا پیروز شوم یا شهید.
این کاغذ را مینویسم تا دنیا بداند که به سوی خدا رفتم و خدا مرا پذیرفت. تو ای امام! ای عصاره تاریخ، بدان که با حرکتات، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را، تضمین کردی. بدان ای امام تا لحظهای که خون در رگ ما جوانان اسلام است، نمیگذاریم خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء(ع) وصل است، به انحراف کشیده شود. هر شهیدی که در دفع از اسلام به لقاءالله برسد، بار مسئولیت همه ما بیشتر میشود. ای خدا! به نام تو قسم میخورم که آنطور که تو میخواهی هر گز نمیتوانم در دنیا باشم. پس خدایا! به بزرگواری خودت مرا زودتر از دنیا بردار تا کمتر گناه کرده باشم. در پایان از برادران دینی خودم میخواهم که فرزندی برای پدرم باشند تا نکند این پدر پیر احساس ناراحتی و تنهایی بکند. از پدرم که نتوانستم حق فرزندی را ادا کنم طلب بخشش میکنم و از برادران و خواهرانم از این که نتوانستم برادر خوبی برای آنها باشم، حلال بودی میطلبم. امیدوارم برای شهادتم گریه نکنید. ای دوستانم! از اینکه نتوانستم دوست خوبی برای شما باشم، حلال بودی میطلبم. همه مردم مرا ببخشند و هر کس طلبی از من دارد، حتماً از غلامرضا پورزینالعابدین بگیرد. در پایان حتماً مرا با لباس رزم به خاک بسپارید. حتماً مرا در کنار قبر شهید فقیهی به خاک بسپارید. دلم میخواهد که امام جمعه محترم، نماز مرا بخواند. در صورت نبودن ایشان، امام جمعه موقت حاج سید علی فقیه، برادر امام جمعه. از همه مردم نیریز میخواهم که مرا ببخشند، تا خدا مرا ببخشد. این را میگویم که در دعای کمیل و توسل دعا کنند که خدا مرا قبول کند. والسلام
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
کلمات کلیدی
اطلاعات:
- مرجع: مهین مهرورزان (نیریز در جنگ)
- نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
- نوع مدخل: نوشتار
- تاریخ ثبت:1391/12/3
عکسهای مرتبط :
نوشته های مرتبط :
- شهدا سال ۶۲ -وصیتنامه شهید کریم پور زین العابدین
- شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید کریم پور زین العابدین
- شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید طهماسب کریم زاده
- شهدا سال ۶۰ -وصیتنامه شهید زین العابدین دلداری
بیشتر »