فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۳ -زندگینامه شهید محمد روستا

شهیدان، قطره‌هایی از دریای بی‌کران عشق بودند که زندگی را، جاری بودن در مسیر دریا و پیوستن به معشوق می‌دانستند. بیستم فروردین‌ماه سال ۱۳۴۲ همراه با گل‌های زیبای بهاری، کودکی خوش‌سیما و جذاب در خانواده‌ای متدین و مذهبی، در شهرستان نی‌ریز متولد شد. با عشق به حضرت مصطفی (ص) و تبرک و تیمن از نام آن بزرگ، با طنین اذان و اقامه در گوش وی، او را به نام محمد نام نهادند. این کودک، آخرین هدیه‌ای بود که پدر و مادر از خدای خود دریافت نمودند. کوچکی، شیرین‌زبانی و جایگاه فرزند آخر بودن، محمد را در میان خانواده محبوب پدر، مادر و برادران و خواهران کرده بود. او را چشم‌وچراغ خانه و زینت‌بخش جمع صمیمی خانواده می‌دانستند. با عشق به اسلام او را تربیت کردند و در شش‌سالگی برای کسب معرفت راهی مدرسه نمودند. دوره ابتدایی را در دبستان حاج قطبی آغاز نمود. هنوز سال دوم را به پایان نبرده بود که گرد یتیمی فلک بر صورتش پاشید و سایه مهربان پدر را از سر او برداشت. با مهربانی مادر و بدوش گرفتن مسئولیت تأمین نیاز اقتصادی خانواده، زخم نشسته بر دل از جای خالی پدر، کمی التیام یافت و او دبستان را تمام و دوره راهنمایی را در مدرسه بزرگی با موفقیت به پایان برد. طعم تلخ فقر، کام محمد را آزرده بود، لکن برای رسیدن به هدف و برداشتن باری از دوش مادر، با تمام توان تلاش می‌کرد. با جدیت در آزمون ورودی آموزشگاه کمک بهیاری شرکت کرد و پذیرفت شد. برای طی دوره به شهرستان فسا، محل استقرار آموزشگاه بهیاری مهاجرت نمود و به تحصیل و کسب تجارب علمی و عملی پرداخت. سپس با رتبه بهیاری استخدام شد. محمد بهیاری را شغلی شرافتمند می‌دانست و معتقد بود که در این شغل می‌تواند خدمتگزار خوبی برای مردم باشد. فرارسیدن سن خدمت سربازی وی مصادف شد با تجاوز دشمن بعثی به ایران اسلامی. محمد آموزش‌های بهیاری خود را تکمیل نمود و برای خدمت در مناطق جنگی اعلام آمادگی کرد. خدمت در گیلان غرب را برای او انتخاب کردند. می‌خواست که برود، ولی مادر که به او علاقه شدیدی داشت، ممانعت می‌کرد. مسئولین اعزام نیز رضایت سرپرست خانواده را می‌خواستند. تصمیم می‌گیرد این مشکل را باظرافت حل کند. روزی رضایت‌نامه‌ای را از قول مادرش تنظیم می‌کند و به‌پیش او می‌آورد. از مادر می‌خواهد پای ورقه را با انگشت خود تأیید کند. علت تأییدیه را مادر جویا می‌شود. خطاب به مادر می‌گوید: چون شما تحت تکفل من هستید، بایستی این قسمت را گواهی کنی تا آن را در پرونده من بگذارند. با گواهی مادر، به گروه اعزامی می‌پیوندد و عازم گیلان غرب می‌شود. با عشق و اخلاص به خدمت و مداوای مجروحین و معلولین جنگی می‌پردازد. محمد در جبهه‌های غرب ـ پسوه کردستان ـ به‌اتفاق هم‌سنگر خود، محمود دهستانی در حراست از مرزهای کشور به خدمت مشغول بود. خانواده محمد می‌گویند: وقتی به مرخصی می‌آمد و از درباره محل خدمتش می‌پرسیدیم، می‌گفت: دشمنان مزدور شیطان بزرگ که منافقین و ضدانقلاب هستند، منطقه ما را شناسایی کرده‌اند و همیشه ما را زیر نظر دارند. ما هم به خدا توکل کرده‌ایم و ان‌شاءالله ریشه آن‌ها را خواهیم کند. بالاخره ۱۳۶۳/۳/۲۲ در پسوه کردستان، محمد در کنار هم‌سنگر مهربان خود محمود، مورد هجوم ضدانقلاب قرار می‌گیرند و با رگبار مسلسل‌های آنان که از عمق کینه آن‌ها با مسلمانان داشت، با فجیع‌ترین وضعیت به شهادت می‌رسند. پیکر مطهر و پاک شهید در میان استقبال پرشور مردم در گلزار مطهر شهدای نی‌ریز به خاک سپرده شد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :