فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

زندگینامه آزاده حسن توده

برادر حسن توده فرزند رضا، در تاریخ یکم آذرماه سال۱۳۴۵ در روستای مشکان نی‌ریز در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود. دوران ابتدائی را در دبستان ششم بهمن روستای مشکان با موفقیت گذراند. سپس وارد مدرسه راهنمائی ابوریحان ‌شده و تا دوم راهنمائی تحصیل کرد. به دلائل مختلف از جمله مشکلات مالی و تحصیلی درس را رها کرده و برای کمک به تأمین معاش خانواده در کنار برادرانش به کشاورزی پرداخت. در محیط خانواده روستائی، اخلاقی پسندیده و رفتاری نیکو داشت که آثار و نشانه‌های حسن اخلاق و معاشرت را هنوز هم می‌توان در برخورد متواضعانه و صمیمی‌اش مشاهده کرد.

با آغاز ‌ انقلاب اسلامی آقای توده با اینکه سن و سال کمی داشت در جلسات روحانیون و جلسات قرآن و هم چنین راهپیمائیها شرکت می‌کرد. وی علاقه خاصی به رهبر کبیر انقلاب اسلامی ابراز و همیشه عکس امام خمینی‌(ره) را به همراه داشت. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه کشور جمهوری اسلامی ایران، حسن که شور و علاقه انقلابی داشت،در دفاع از میهن اسلامی و لبیک به فرمان امام خمینی(ره)،‌ در سال ۱۳۶۱ به عنوان نیروی ویژه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهرستان نی‌ریز مشغول فعالیت شد. در همین سال بود که برای اولین بار در شانزدهم مهر ماه به جبهه اعزام شد. برای پیکار با دشمن به منطقه پاوه کردستان رفته و به عنوان نیروی پدافندی در این جبهه به مبارزه پرداخت.

در هیجدهم دیماه ۱۳۶۱ از جبهه‌های جنگ به خانه بازگشت و تصمیم به ادامه تحصیل گرفت، لکن به دلیل موقعیت حساس زمان جنگ ‌و شور علاقه فراوانی که وی به جبهه و جنگ داشت، برای دومین بار تصمیم گرفت به جبهه برود‌. در تاریخ ۲۵ بهمن ماه سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام و در ‌‌عملیات پیروزمند والفجر یک در منطقه شرهانی شرکت و در تاریخ ۲۲/۱/۱۳۶۲ در حالیکه مجروح شده بود به اسارت نیروهای دشمن درآمد. برادر توده مدت ۷ سال و ۵ ماه در اسارت نیروهای دشمن بود. همراه با سایر آزادگان‌ درتاریخ ۱/۶/۱۳۶۹ آزاد شده و به میهن اسلامی بازگشت.



آقای توده از خاطرات دوران مبارزه‌اش در جبهه‌ها‌ اینگونه نقل می‌کند:

در شهریورماه به علت ناامنی و کوهستانی بودن منطقه و بارش شدید برف که گاهی ارتفاع آن به سه متر می رسید بعضی وقتها تدارکات با مشکل مواجه شده و حتی نان هم به ما نمی رسید. بچه‌ها برای تحمل گرسنگی و سایر مشکلات، به دستور قرآن از نماز استعانت می‌جستند و با صبوری، همه مشکلات را پشت سر می‌گذاشتند.

در خصوص نحوه رفتار بعثیون عراقی در ‌اردوگاه‌ها می‌گوید: در اردوگاه موصل، عراقیها به بهانه‌های مختلفی اسرا را‌ اذیت و آزار فراوان ‌می‌کردند. گاهی با وقاهت تمام برای چند جرعه آب از ‌آنان می‌خواستند که در برابرشان‌ به خاک بیفتند و به آنها سجده کنند. اما بچه‌ها با صبوری دست رد ّ به سینه آن نامردان زده و به ‌آنان می‌گفتند: که ما جز در برابر خدا در مقابل هیچ کس سجده نمی‌کنیم اگرچه از گرسنگی و تشنگی بمیریم.

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :