دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

مانند چشمه‌ساران از دل خاک جوشیدید و چه مشتاقانه بسوی معبود شتافتید، همان‌گونه که می‌خواستید و در آرزویش شب را به روز و روز را به شب می‌رساندید. سید احمد در سال ۱۳۳۴ در یک خانواده مذهبی و از سلاله سادات در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. هنوز جست و خیز و بازیهای کودکانه را به پایان نبرده بود که همراه خانواده به شهرستان آبادان مهاجرت نمودند. کودکی را در کوچه‌های خاطره‌انگیز آبادان بسر برد و در کنار خانواده، مسائل دینی و اجتماعی خود را خوب فراگرفت. ایمان به خدا در وجودش ریشه دوانده و عاشق حق و حقیقت بود. با آغاز نهضت اسلامی در کنار مردم مسلمان ایران به تظاهرات و راهپیمایی علیه حکومت طاغوتی می‌پرداخت. به نظام مقدس جمهوری اسلامی عشق می‌ورزید و رهبری آن را منجی انسان‌های عصر حاضر از بلا و فلاکت اخلاقی و انسانی می دانست. با پیروزی انقلاب اسلامی، لباس پاسداری از دستآوردهای انقلاب را در کمیته انقلاب اسلامی آبادان به تن کرد و به طور رسمی مشغول به فعالیت شد. به جبهه و زندگی در سنگر عشق می‌ورزید، چنانکه یکی از همرزمان وی نقل کرده است: در جبهه بسیار فعال بود و در بسیاری از شبها زیارت عاشورا را زمزمه می‌کرد و مدام از خداوند تقاضای شهادت می‌نمود. در عملیاتهایی ازجمله عملیات شکست حصر آبادان، جنگهای نامنظم و عملیات رقابیه شرکت داشت. سرانجام در منطقه عملیاتی رقابیه در جبهه ذلیجان، ۱۳/۱۲/ ۱۳۶۱ در میان توپ ۱۰۶ میلیمتری در حالیکه دشمن را نشانه رفته بود، مورد اصابت موشک قرار گرفته و در میان انفجار گلوله‌ها، پیکر پاک و مطهرش با آتش کین دشمن سوخت و روحش در جوار حق تعالی آرام گرفت. پیکر مطهرش که جز استخوانی سوخته دیگر چیزی نمانده بود، به شهر نی‌ریز آورند ودر گلزار شهدای شهر در کنار سایر همرزمانش به خاک سپردند.

روحش شاد و نامش جاودان

این سه بیت به یادگار از او مانده است:

یارب بگو شهادت معراج تا ســـعادت

کی مــــی شود نصــیبم پاسخ بده سؤالم

ای شاهدان تاریخ دیــــدار تازه گردد

فالی گرفتـــه‌ام دوش، خونین نموده حالم

آیم بسوی جـــنت تا رویــتان ببینم

مهمان شـــوم شبی را گر حق دهد مجالم

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: