فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید سید امید سیدموسوی

ای از قافله ماندگان! بیائید همسفر باد صباد شویم و همپای او به دیار شهیدان سفر کنیم. یک بار دیگر به تماشای شقایق‌های پرپر گلستان ایران زمین بنشینیم و لابه لای گلبرگهای آنها، سرگذشت‌شان را مرور کنیم. به سراغ لاله در خون تپیده، سید امید سیدموسوی برویم که گل وجودش ۱۰/۱۱/۱۳۴۶ در روستای برج‌مقامِ بوشهر، میان خانواده‌ای مسلمان و متدین شکوفا شد. پدر و مادر او از خطه شهیدپرور نی‌ریز بودند و بنا به موقعیت شغلی پدر ـ خدمت در ژاندارمری سابق‌ـ در شهرستان بوشهر به سر می‌بردند که سید امید به جمع آنها اضافه شد. سید، سال اول زندگی را در بوشهر گذراند. سپس به اتفاق خانواده به شهرستان فیروزآباد منتقل شد و سه سال در آنجا اقامت کرد. از آنجا به همراه پدر عازم شهرستان اقلید شد و دوره ابتدایی را تا سال سوم در مدرسه ابن‌سینای اقلید گذراند. سپس به همراه خانواده به نی‌ریز برگشت و تحصیلات خود را در مدرسه فرهمندی نی‌ریز به اتمام رساند. تحصیلات راهنمایی را در مدرسه ولی‌عصر(عج) با موفقیت به پایان برد و برای ادامه تحصیل، وارد دبیرستان امام خمینی(ره) نی‌ریز شد و در رشته اقتصاد به کسب علم پرداخت. در همین دوران بود که شهید احساس کرد به وجود او در جبهه نیاز دارند. به دلیل صغر سنی مجبور شد با تغییر دادن سال تولدش در شناسنامه، برای اولین بار در تاریخ ۱۳/۱۲/۱۳۶۳ به جبهه اعزام شود. به مدت سه ماه در جبهه کردستان ـ‌ مهابادـ به پیکار با دشمنان اسلام پرداخت. در آن منطقه از ناحیه پای چپ مجروح شد. هنگامی که در بیمارستان شهدای مهاباد بستری بود، در پاسخ مادرش که علت مجروح شدن وی را جویا شده بود، می‌گوید: پایم را شیشه مجروح کرده است. سیدامید، پس از بهبودی در تاریخ ۲۷/۷/۱۳۶۴ برای دومین بار راهی جبهه‌های نور علیه ظلمت می‌شود و به گردان کمیل می‌پیوندد. قبل از اعزام، مادرش به او می‌گوید: فعلاً به جبهه نرو و تحصیلات خود را تمام کن، حتی الامکان صبر کن و پس از مراجعت پدرت از جبهه، شما به میدان جنگ برو و کار جنگ را دنبال کن. در پاسخ می‌گوید: «ممکن است کار جنگ تمام شود و من افتخار این کار را پیدا نکنم.» از مادر خداحافظی می‌کند و راهی می‌شود. این بار پس از سه ماه مبارزه، به همراه دیگر همرزمانش در گردان کمیل به زادگاهش باز می گردد. برای سومین بار در حالیکه هنوز از ناحیه پای چپ ناراحتی داشت، در تاریخ ۱۰/۱۱/۱۳۶۴ به سوی جبهه حرکت می‌کند و در عملیات ظفرمند والفجر ۸، ۲۷/۱۱/۱۳۶۴ شرکت می‌کند. در منطقه عملیاتی ـ جاده فاو به ام‌القصرـ به همراه تعدادی از همرزمان خود به محاصره دشمن در می‌آید. در نبردی تن به تن و جانانه به مبارزه دشمن می‌رود و شهد شیرین شهادت را در صبحگاه همان روز می‌نوشد. جسم پاک وی پس از یازده سال مفقود بودن، در تاریخ ۱۶/۳/۱۳۷۶ توسط گروه تفحص پیدا و پس از انتقال به زادگاهش، در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده می‌شود. سیدامید، نمونه یک بسیجی مخلص بود و سخت عاشق شهادت. او یگانه فرزند ذکور خانواده و نمونه یک انسان پاک و شریف بود.

روحش شاد و راهش پررهرو باد



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :