دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

تا شد تواضع جان بکف او سوی میدان خوش آمدی ای رهرو راه حسینی خوش آمدی بنشین تواکنون با شهیدان ای همکلاسان تواضع جمع گردید آخر تواضع از میان دوستان رفت او رفت تا در راه دین خدمت نماید گرچه پدر از هجر او قدش کمان شد اما بود شاکر بدرگاه خدایی مادر زهجران پسر بس دل‌غمین است بود آرزویم حجله عیشت بچینم رفتی و بعداز مرگ تو روزم سیه شد مادر چسان باورکنم این رفتن تو تو آمدی بهر تسلای دل من اما ندانستم که بد دیدار آخر مادر شهادت بود بهرت سر نوشتی بنشسته ای اکنون تو با دیگر شهیدان لیکن من دلخسته در آه و فغانم بر گو چه سازد بعد تو بابای دلخون جـانـا توکل در عـزایـت نـوحـه سـر کرد آمد ندای ارجعی از سوی یزدان خوش آمدی سرباز جانباز خمینی خوش آمدی کردی وفا برعهد وپیمان پروانه سان اطراف نورشمع گردید دلشادوسرخوش او سوی باغ جنان رفت خود را ز ایمان شامل رحمت نماید ماه کمان ابرویش از چشمش نهان شد فرزند او در راه دین گشته فدایی با عکس فرزندش خطابی این چنین است اندر کنار همسرت مادر نشینم ای جان مادر روزگار من تبه شد میخواستم بار دگر برگشتن تو وصل تو مادر گشت حل مشکل من دیگرکه جای تو زند این حلقه بر در چون مرغ خوش الحان تو در باغ بهشتی در سایه طو بی تواندر باغ رضوان رفتیّ و رفت از هجر تو تاب و توانم او سر به صحرا میگذارد همچو مجنون از آتش ایـن نـوحـه دل را پـر شـرر کــرد‌
 

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: