فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

شهدا سال ۶۲ -زندگینامه شهید اکبر مختاری

گوش جان را باز کن و از خاک سرخ عین‌خوش که قصه شقایق‌های پرپر را روایت می‌کند، بشنو. از شهیدی چون اکبر مختاری که در تاریخ دهم آبانماه سال ۱۳۳۹ در روستای دهچاهِ بخش پشتکوه، از توابع شهرستان نی‌ریز در خانواده‌ای زحمتکش و مذهبی چشم به جهان گشود. درسهای اولیه چگونه زیستن را در کنار پدر و در محیط باصفای روستا فراگرفت. سپس برای کسب معرفت راهی دبستان عسجدی دهچاه شد. با مدرک قبولی پایان دوره ابتدایی، در مدرسه راهنمایی نوبنیاد ثبت نام کرد. سپس راهنمایی را نیز به پایان برده و در مقطع متوسطه تا سال دوم دبیرستان ادامه تحصیل داد. وی با رفتار صمیمی و مهربان خود نسبت به پدر، مادر و سایر اقوام و خویشان خاطره‌ای شیرین از خود بیادگار گذاشته است. پدرش می‌گوید: هرچه فکر می‌کنم، برای یکبار هم که شده از اکبر حرف دلسرد کننده‌ای نشنیده‌ام، جز محبت و احترام، خاطره دیگری از او ندارم. عشق به خدا و ائمه معصومین(ع)، بخصوص امام حسین(ع) را از کودکی در دل داشت و با خواندن به موقع نمازها و شرکت د رمراسم عزاداری سالار شهیدان، علاقه خود را بروز می‌داد. با آغاز حرکت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) دلش را با انقلاب اسلامی گره زد و با شرکت در حرکتهای مردمی، در پیروزی نهضت سهیم شد. همواره با ضدانقلاب داخلی و طرفداران فریب‌ خورده بعضی از گروهکها، سخت مخالف بود و گاهی در دفاع از آرمانهای انقلاب با آنان به مبارزه و ستیز بر می‌خواست. با فرارسیدن زمان خدمت مقدس سربازی، لباس پاسداری و حراست از انقلاب اسلامی را بهتن کرد و در نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، دوره آموزش نظامی را طی کرد. سپس یه جمع دلیرمردان تیپ ۵۵ هوابرد شیراز پیوست. به همراه دیگر سربازان و نظامیان راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شد. هفت ماه از خدمت را پشت سر گذاشته بود که در نوروز سال ۱۳۶۱ برای دیدار با خانواده، به نی‌ریز آمد. مادر از او خواست که کم‌کم خودرا برای ساختن خانه و تشکیل خانواده آماده کند. نگاهی به مادر کرد و آهسته به پدرش گفت: من خوابی دیده‌ام و یقین دارم در این جنگ به شهادت خواهم رسید! از شما می‌خواهم دیگر به فکر ساختن خانه و... برای من نباشید. دلم می‌خواهد در صورت رفتن من، هرساله گوسفندی را نذر بدهید و یاد مرا در بین آشنایان زنده نگهدارید. در روزهای مرخصی به سراغ آشنایان رفت و از همه آنها طلب حلالیت کرد و خدا حافظی آخر را انجام داد. بطوریکه که بعضی‌ها از حالت خداحافظی وی فهمیدند که او هم در جمع پرندگان آسمانی قرار گرفته و دیگر باز نخواهد گشت. به منطقه عملیاتی منطقه والفجر یک برگشت و در تاریخ ۲۵ /۱/ ۱۳۶۲ در جبهه عین‌خوش ناگهان ندای «ارجعی» برخواست و با صدای انفجار خمپاره‌ای توجه همرزمان او را به خود جلب نمود. وقتی گرد و خاک برخاسته از انفجار فرونشست، همگی اکبر را دیدند که در سجده خون آرمیده و زمزمه لبیک بر لب دارد. پیکر مطهرش درگلزار شهدای دهچاه به خاک سپرده شده است.

روحش شاد و یادش جاودان باد

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :