دانشنامه نی‌ریز و دفاع مقدس

نوشته‌ها

رضا اندر ره قرآن فدا شد امیدی آن جوان نیک منظر دلش پر شور از عشق حسین بود رضا بد پیرو خط خمینی به عشق پادشاه تشنه کامان تن از قید مذلت کرده آزاد برفت آنجا که وصل دوست جوید براه کربلا او شد روانه سرو جان در ره آئین و دین داد جوانم ای رضا سرو روانم شب دامادیت را من ندیدم پدر از داغ تو قدش کمان شد برادرها همه بشکسته بالند بدل بود ای رضا جان آرزوشان جدا گشتی چرا جانا شتابان رضا مادر زداغت پیرگشته تو بودی مایه امید بابا تو بودی محرم راز نهانم ولی امید ما باشد به یزدان بسوگ و ماتمت ای نازنین گل که ما را این شهیدان آبرویند اگر من حامدم را دادم از دست که بنـمـاید شفـاعت روز مـحــشر رضا راضی به فرمان خـدا شد شد اوعازم به جبهه ز امر رهبر امید او سوی پیرخمیـن بود دراین ره داشت دائم شور وشینی حسین بن علی آن مـرد یـــزدان در این مکتب حسینش بــود استـاد براه وصل دست از جان بشــوید ولی تیر قضا را شد نشانه بیاران درس جـانبازی چنین داد چرا رفتی زدی آتش به جانم گل آزادیت را من نچیـدم سیه روزی نصیب خواهران شد زهجران تــو روز و شب بنالند که باشی نقل بزم گفتگوشان نکردی رحم بر ایـن جمع نالان به حق از زندگانی سـیر گشته رضا ای روشنی بخش دل ما تو رفتی شد زکف صبر و تـوانـم که باشی همدم شاه شهـیدان چنین گفته است محمود توکل چراغ قلب ما بی گفتگویند ولی چشم امـیدم برحسین است مرا در پیـــشگاه حــــــــــی داور
 

نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي: