نتایج جستجوی عبارت «سید محمد محسن موسوی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدحسین (حسن) فیض‌آبادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين (حسن) فيض آبادي »
بیست و پنجم خردادماه ۱۳۴۵ انتظار مادری مهربان در کنار همسری وفادار، به سرآمد و عنایت خداوندی با هدیه یک فرزند پسر به خانواده متدین و مذهبی آنان در شهرستان نی‌ریز، کامل شد. آن‌ها با دیدن گل‌رخسارش، او را در آغوش کشیدند و با صوت دل‌نشین پدر، اذان و اقامه را به گوش او خواندند و نام زیبای «محمدحسین» را برای او انتخاب کردند. خانواده‌ای که علاقه‌مند به اسلام و دوستدار اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) خصوصاً رهبر...
شهدا سال ۶۴ -وصیت‌نامه شهید محمدحسین (حسن) فیض‌آبادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين (حسن) فيض آبادي »
باسمه‌تعالی ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموات بل احیاء و لکن لاتشعرون ۱. کسانی که درراه خدا کشته می‌شوند مرده مپندارید بلکه زنده هستند ولیکن همه شما نمی‌دانید. با سلام و درود بر نبی خاتم (ص) و با سلام و درود بر سرور آزادمردان، امام حسین (ع)، با سلام و درود بر منجی عالم بشریت امام زمان (عج)، با سلام و درود بر نائب بر حق ایشان، خمینی روح‌الله. با سلام و درود خالصانه به روان پرفتوح و طیبه شهدای...
شهدا سال ۶۴ -زندگینامه شهید محمدحسین کردگاری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد حسين کردگاري »
محمدحسین سومین پرستوی مهاجری بود که از خانواده شهیدپرور کردگاری، بعد از برادرانش حبیب و محمدرضا، راهی کوی دلبر شد و سر و جان را درراه وصال یار، فدا کرد. او که ۱۳۴۴/۳/۲۰ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی، شکوفه زندگی‌اش همراه با شادی و سرور شکفته شد و طبق‌طبق مهربانی و طراوت را با خود آورد؛ در کنار برادران و سایر اعضای خانواده، درس مقاومت و دین‌داری را از کودکی فراگرفت و قدم در راهی...
رویای صادق
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
آقای اصغر ماهوتی می‌گوید: قبل از عملیات من به مرخصی آمده بودم. شهید حسین منوری به نی‌ریز آمد و گفت: بچه‌ها منتظر بودند‌، عملیات می‌خواهد انجام شود‌. گفتم‌: کجا‌؟ گفت‌: در منطقه اروند‌، طرف فاو. گفتم بعید است‌!. بنظر نمی‌رسد آنجا عملیات شود. شدت آب طوری بود که هیچکس نمی توانست قبول کند که آنجا عملیات می‌شود. بهر حال ما به جبهه برگشتیم. شهید سرافراز تا مرا دید خوشحال شد‌. از او سؤال کردم. کجا می‌خواهد عملیات شود؟...
شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید رسول حفار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيدرسول حفار »
بسم الله الرحمن الرحیم ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احباء عندربهم یرزقون. مپندارید آنان که در راه خدا کشته می‌شوند، مرده‌اند؛ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگار خود روزی می‌خورند. با درود و سلام به محمد و آل محمد (ص) که خط سرخ شهادت را ترسیم نمودند. با سلام و درود به آقا امام زمان (عج) و نائب برحقش، امام خمینی. با سلام و درود بر شهیدان و تمام رزمندگان؛ وصیت‌نامه خود را شروع می‌کنم. البته مادر، خواهر...
گفتن نگوئید
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در آستانه عملیات والفجر 8 به برادران گردان گفته بودند که اگر کسی از شما در مورد مقر گردان، تعداد نیروها و... سئوال کرد به او جواب ندهید. بدانید که این موارد محرمانه هستند و ممکن است سوال کنند‌ه خودی نباشد و اطلاعات نیروها به دست دشمن بیفتد. یک روز فردی از شهید محسن پرهوده سئوال می‌کند. برادر شما چند نفر هستید؟ در جواب می‌گوید: به اندازه کافی هستیم، مجددا" سئوال کرده بود از کدام گردان هستید؟ ایشان...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید سید امید سیدموسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد اميد سيدموسوي »
بسم الله الرحمن الرحیم ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاکانهم بنیان مرصوص.1 با سلام به محضر آقا امام زمان(عج) و نایب بر حقش، خمینی روح‌الله و با درود به شما مردم شهیدپرور؛ وصیت خود را آغاز می‌کنم. ای امت شهیدپرور! امام عزیزمان را تنها نگذارید و همواره رهنمودهای پیامبر گونه‌اش را سرلوحه زندگی خویش قرار دهید و از روحانیت مبارز و متعهد پشتیبانی کنید و دائم در صحنه‌های انقلاب باشید. این را بدانید که این امام عزیز بود...
به یاد شهدای والفجر هشت و عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
ما به قربانگاه جانان صد جوان آورده ایم همچو ابراهیم بهر نهضت اسلام خویش تا شود احکام قرآنی مقرر در جهان چون سرافراز دلاور ما زگردان کمیل همچوافسر شمع روشن در ره علم‌وکمال بهر اجرای قوانین گرانمقدار تو چون معانی و نبیئی چون مبین اکبری هم صفایی ، احمد هم لاله گلگون بدن ما به قربانگاه جانان صد جوان آورده ایم ای خدا در راه تو هستی و فرزندو عیال زادگان پاک پیغمبر به قربانگاه تو پاک بازانی...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل می‌کند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم‌. بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند‌‌ و بعضی از آنها می‌گفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید‌ و ما را حلال کنید‌. یکی از برادر‌ها به نام آقای حسین راحتی‌ که خیلی شوخ طبع بود‌، گفت: بچه‌ها من از این عملیات بر نمی‌گردم. به او گفتم: چطور فهمیدی‌، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید می‌شوم‌!...
نقش نیروهای شهرستان در عملیات والفجر یک
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر يک »
نیروهای اعزامی از شهرستان نی‌ریز به استعداد یک گروهان در این عملیات حضور داشتند‌. این نیروها جمعی گردان 9040 از تیپ 33 المهدی‌(عج) بودند که سردار ماهوتی معاونت گردان وسردار شهید حسن عیدی نیز فرماندهی یکی از گروهانها را عهده‌دار بودند‌. شرح این عملیات را از زبان آقای غلامرضا نصرتی که در این عملیات حضور داشته است بخوانید‌: عصر یکی از روزهای بهار 1362 عازم منطقه عملیاتی شدیم‌. شب عملیات در منطقه پاسگاه شرهانی، وارد کانال عریض و بزرگی...