نتایج جستجوی عبارت «محمدزاده» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -آشنا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ای آشنا ، ای آشنا بنگر مرا ، بنگر مرا با آنکه از غم خسته‌ام با آنکه من پژمرده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم ای آشنا ، بنگر مرا من دیگر اینک مرد‌ه‌ام پژمرده‌ام، افسرده‌ام از هر کمان یک نوک پیکان خورده‌ام بی بال و پر بنشسته‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم بنگر مرا، ای آشنا ای همدم شبهای من ای طوطی شیوای من من گرگ باران دیده‌ام من مرد حرمان دیده‌ام بر تک خسی چسبیده‌ام از زندگی لیکن پشیمان نیستم از زنده ماندن خسته‌ام از بندگی افسرده‌ام در خویشتن گم گشته‌ام من خود نمی دانم اگر فریادهائی برزنم کس را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ابوذر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ابوذر مردی از صحرا چنان آرام بگذارد قدم بر تارک دنیا دلش آزرده از بیداد تنش فریاد و دل فریاد ابوذر مردی از صحرا ابوذر غیرتش دریا ابوذر تیغ بر قلب حکومتهای خون آشام قدم آرام می دارد ز راه رفته باز می‌گردد و راهی تازه می‌یابد ابوذر مرد حق تنها بدون ترس از خواری در این دنیا علم بنشاند بر ضد ستم بر صفحه ننگین هر تاریخ ابوذر تشنه‌ای جاوید از دریای غیرتها قدم برداشت از غفار تا کعبه وخود را می‌رساند با محمد(ص) یار می‌گردد ابوذر این وجود پاک و غیرتمند ابوذر تک...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ایمان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
من از سرچشمه‌ای خواهم سخن گویم که هر کس نوشد از آب زلال آن برای تا ابد جاوید خواهد ماند و با فر و جلال آن ((( اگر این گل درون بوستان هر تنی روید اگر این گل درون هر چمن باشد اگر باد خزان نتواند این گل را به روی سبزه‌های هر دمن پاشد ((( من از سیاره‌ای خواهم سخن گویم که هر کس پا بدان بگذاشت قدم در دامن هستی همیشه جاودان بگذاشت ((( من امشب از تن هستی صفای جاودان آرم و با ابر جهان پیمای این بودن به روی هر کویر خشک...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تابوت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
امشب چرا قصه من طول می‌کشد؟ شاید امید مرده ما زنده می‌شود شاید زمانه بخواهد کمک کند ما را شاید که دوست سر و سِرّ یاوری دارد ما دست بستگان زمان ما خادمان خسته ز جان بر ریگزار هستی خود گام می‌نهیم با هر امید از بودن خود شادیم و دگر باره ناامید ای ابر پاره ریز بر دشت بی‌کران باران رحمتی بیار بر این پیر پیکران...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تمنا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
خواهم امشب من تو را در کلبه ویران خویش تابدانی خانه‌ام جز کلبه‌ای ویرانه نیست من برایت شمع باشم، لیک تو پروانه‌ام حال بر خود بنگرم شمع است و آن پروانه نیست من تو را خواهم زبهرم ساقی و پیمانه باش تا که خواهم می خورم من هستم و پیمانه نیست این دل خونین من تنهاست یا رب تا به کی بهر این خونین دلم دلدار و یک جانانه نیست سینه‌ام از اشتیاق روی تو سوزان چو شمع دارم امیدی فرستی دل که دل دردانه نیست کنج این...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تنها
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تنها می روم تنهاتر از تنها به راه خویش تنها می‌روم دنبال بخت خویش تنها می‌سرایم قصه‌های پوچ فردا را و هی می‌خوانم که تنهائی عجب دردیست من تنهاتر از مهتاب من تنهاتر از فریاد با شب قصه می‌گویم برای روشن هر صبح می‌گویم من تنهاتر از تنها بدون یار در صحرای خشک این شب تیره سرود درد و غم را باز می گویم برای باد و باران قصه می‌سازم برای شبنم و صبح و سحر پیمانه می‌سازم عجب دردیست تنهائی برای خویشتن گفتن برای خویشتن مردن و با خود های‌و‌هو کردن برای خویشتن روئیدن سپس از ریشه...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تولد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تولد ( برای امیر ) هوای خانه امشب نور باران شد کویر خانه از بودش گلستان شد رسید از راه طفل خرد و معصومی چراغ محفل و شمع شبستان شد همه خوشحال و خندان از ورود او که داخل در حریم اهل ایمان شد خدایا شکر امیر این طفلک شیرین در این دنیای پرغوغا چنین سالم به دامان شد قدمهایش مبارک، ملک او را خوش که آمد بر سر این سفره مهمان شد چنین گفتا ... امشب زخوشحالی رضائی داخل الطاف یزدان شد ((( گریان شوید زنده دلان شریف شهر دیگر بهار خسته...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -حجله گاه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به برادر شهیدم، مسعود مسروری که در حجله گاه جاده آبادان ـ ماهشهر، با نوعروس مرگ هماغوش شد و در خون سرخ خویش نماز عقد خواند. دشت خونین وطن از خون یاران دجله گشته سنگر هر جبهه در جشن شهیدان حجله گشته با عروس مرگ هم آغوش در روز عروسی در سرور سرخشان خمپاره شمع و لاله گشته جای آجیل و نبات و نقل شیرین عروسی جانشین رگبار پرآوازه گلوله گشته شب فضای حجله از نور منورها چراغان گرمی انگیز شب دیدارشان صد شعله گشته مطربان...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -دریادلان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
رهرو به حریم و کشتیبان خدا زاده طوفان و خشم موجها ما به دریای حقیقت می‌رویم زاده ابریم و رعد و شبنمیم موج و طوفان را گریز از خشم ما کوسه‌ها شرمنده از عصیان ما هم به بر و بحر مردان رهیم در ره ایمان خود جان می دهیم سینه پرموج دریا راه ماست معنی عشق و شرافت کار ماست هم بدریای شرف موجیم موج رهروان قله اوجیم، اوج سینه‌مان گسترده چون پهنای بحر قهرمان توفنده چون فریاد ابر ساحل عشق و رهایی در کلام سرخ ماست آتشین عشق نهانی در پیام سرخ...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -رباعیات
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به عزیزان، شهدای فی سبیل‌الله 10/4/1359 نی‌ریز آمد به برم شمع شهادت در دست در خانه نشست و با دلم در پیوست او شعله شد و همیشه جاوید بماند بیچاره منم که مرده‌ام اینجا هست ((( یاد آور عصیان خدائیست شهید پیکارگر دشت رهائیست شهید می‌سوزد و شعله می‌‌دهد بر همه خلق روشنگر معراج نهائیست شهید ((( جان می‌سپرد به راه اسلام شهید سر هدیه دهد، هدیه به اسلام شهید در راه شهادت نهراسد هرگز چون زنده کند پیام اسلام شهید ((( دل گفت به پرواز هدایت برخیز...