نتایج جستجوی عبارت «شرکت ملی ذوب‌آهن ایران» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید علی جلالی
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
علی، دومین کبوتر خونین بالی بود که در بیست و یکم مردادماه سال ۱۳۵۳ بر بام زندگی خانواده‌ای متدین و مذهبی در شهرستان نی‌ریز،‌ فرود آمد و چند روزی را میهمان دنیای خاکیان شد و در عنفوان جوانی با دو بال نورانی، پر گشود و راهی کوی یار شد. در هفت‌سالگی به دبستان حاج قطبی نی‌ریز رفت و دوره ابتدایی را با موفقیت به پایان برد و دوره راهنمایی را در مدرسه بهرامی پشت سر گذاشت. سال ۱۳۶۵...
شهدا سال 65 -زندگینامه مفقودالاثر مجید مقبلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
ما سوی دیار نور ره می‌جوییم                             سرویم و ز لاله‌ها سخن می­گوییم امروز اگر سرخ فتادیم به خاک                             فـردا به زمانه سبزتــر می‌روییم در سی‌ام شهریورماه سال ۱۳۴۷ در شهرستان نی‌ریز، با تولد خویش کانون خانه را گرمی و صمیمیت بخشید. پس از سپری شدن دوران کودکی، دوره ابتدایی را در دبستان بختگان نی‌ریز آغاز کرد و به پایان برد. برای ادامه تحصیل وارد مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی شد و برای طی دوره متوسطه، در دبیرستان امام خمینی ثبت‌نام...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید بهزاد نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه عشق‌بازی بهزاد با معشوق در میدان مبارزه، حکایتی دارد شنیدنی،‌ باید که از روزنه چشم عشق شناس و گوش آشنا با نجوای عشق دید و شنید. باید که چون بهزاد بود،‌ هم او که در تاریخ ۱۳۴۶/۴/۱ میان خانواده‌ای مذهبی و متدین، در روستای کوشکک به دنیا آمد و دوران طفولیت را در کانون گرمی گذراند که با اسلام و احکام اسلامی آشنایی داشت. خانه‌ای که همسایه مسجد بود و هم‌جواری با خانه خدا بهزاد را مسجدی...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید حمید رضا دلگرم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سال ۱۳۴۶ در شهر مذهبی نی‌ریز و در یک خانواده متدین، کودکی به دنیا آمد که به عشق هشتمین پیشوای اهل‌دل،‌ او را «حمیدرضا» نامیدند. برای کسب دانش راهی دبستان ولایت شد و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید مفتح نی‌ریز به پایان رساند. حمیدرضا، در دوران تحصیل باوجود دوری از پدر، عهده‌دار مسئولیت مادر و برادر خویش نیز بود. وی فردی مسئول و پایبند به مسائل دینی و عامل به صله‌رحم بود و هیچ‌گاه رابطه خود را...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید علی اکبر نظری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید علی اکبر نظری »
علی‌اکبر غنچه وجودش در سال ۱۳۴۳ در میان خانواده‌ای متدین و مذهبی در روستای رودخور از توابع شهرستان نی‌ریز، شکوفا شد. تربیت صحیح او را از کودکی علاقه‌مند به اسلام و احکام نورانی آن و اهل‌بیت عصمت و طهارت (ع) نمود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید فرج‌الله یاراحمدیِ رودخور آغاز کرد، ولی قبل از اتمام این دوره، تصمیم به ترک تحصیل گرفته و همراه پدر در کار کشاورزی و دامداری به فعالیت پرداخت. با تلاش و کوشش...
زندگینامه شهید محمد حسین کاسبی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمد حسين کاسبي »
آنگاه که گرمای تابستان در روستای مشکانِ نی‌ریز گندمزارها را طلایی می‌کرد ـ1/4/1344ـ در خانواده‌ای زحمتکش و مسلمان طفلی به دنیا آمد که گرمای وجودش حال و هوای فرح‌انگیزی به خانه داد. اورا محمد حسین نامیدند و در دامان خود، با آداب اسلامی پرورش دادند. در دوران کودکی بسیار باهوش و دارای روحیه‌ای قوی بود. شش ساله بود که دوره ابتدایی را در دبستان حسامِ شهر شیراز شروع کرد، دوره راهنمائی را در مدرسه ابوریحان بیرونی مشکان به...
سخنان شهید سرافراز در صبحگاه تاریخ 20/11/1364
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
صبحگاه روز 20/11/1364 آخرین صبحگاه مشترک دلاور مردان گردان کمیل با حضور سردار شهید علی اصغر سرافراز بود‌. عزیزانی که در آن صبحگاه حضور داشتند‌‌، از سخنان دلنشین و‌ الهی او مرتبا" می‌گویند. هنوز در گوش آنان آوای ملکوتی او می‌پیچد که از بی وفایی دنیا و دل نبستن به آن می‌گفت. از رشادتهای امام حسین‌(ع) و خاندان پاک و یارانش یاد می‌کرد‌. او که خود همه تعلقات دنیوی را کنار گذاشته بود و عاشقانه به سوی معبود...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -دو رودخانه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
در آن زمان که گل خون به کوچه می‌بارید به سینه و تـن مــردان گلوله می‌بـــارید دو دوست خسته ز گرد ره آمده بودیم سپر به نیزه دژخیم آمده بودیم برای رزم، خروش از جگر برآوردیم براه کعبه به دستان خود سر آوردیم امید نصر به هر سینه آشیانه نمود گل امید ز فریاد ما جوانه نمود به شوق یار دویدیم دشت ایران را به خانه خانه رساندیم راز شیران را به پاس حمله ما دزد و راهزن بگریخت به همت همه، دژخیم از وطن بگریخت به موج حادثه، خود...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسن برزو
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
زندگی در سایه آرامش و راحتی امروز من و شما مرهون آن دلاور مردانی است که خواب و آسایش را برخود نپسندیدند، حتی جان در این راه نهادند. حسن برزو یکی از آن مردان مردی است که در سال ۱۳۴۶ در روستای مشکان نی‌ریز، میان خانواده‌ای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت و کسب علم و دانش را پیشه خود ساخت. پنج سال دوره ابتدایی را در مدرسه ششم...
به یاد شهید جمشید زردشت
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
بـهرام خوش بیارام جمشید آن دل آرام سر باز پاک اسلام پیوست بـا شهیدان شهادتش مبارک جمشید آن سر افراز مرد خدا و جانباز یـــــا افتخار و اعزاز پیوست با شهیدان شهادتش مبارک آن با صفا برادر آن بـــا وفا برادر آن بـی ریا بـرادر پیوست باشهیدان شهادتش مبارک آن یــاور خمینــی دلاور خــــمیـنی حزب الهی حسینی پیوست با شهیــدان شهادتش مبارک آن عاشق شهادت آن مرد با ارادت دارنده سعــــادت پیوست باشهیدان شهادتش مبارک سرو بلند ایمــــان جانباز دین و قرآن در راه عهدو پیمان پیوست با شهیدان شهادتش مبارک در سر هوای اسلام ذکرش...