شهدا سال 64 -زندگینامه شهید غلامرضا غزال
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
دهم تیر سال ۱۳۲۸ صدای گریه غلامرضا در شهرستان نیریز، میان خانوادهای کشاورز و مذهبی با آواز مرغان سحری پیوند خورد و طبقطبق شادی را با خود به همراه آورد. از همان دوران کودکی با اسلام، قرآن و درس و محبت به اهلبیت (ع) آشنا شد. دوران تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان بختگان نیریز و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای شهید بهشتی نیریز و حیّانِ شیراز با موفقیت سپری کرد. پسازآن دو سال به خدمت زیر پرچم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
دهم تیر سال ۱۳۲۸ صدای گریه غلامرضا در شهرستان نیریز، میان خانوادهای کشاورز و مذهبی با آواز مرغان سحری پیوند خورد و طبقطبق شادی را با خود به همراه آورد. از همان دوران کودکی با اسلام، قرآن و درس و محبت به اهلبیت (ع) آشنا شد. دوران تحصیلات ابتدائی خود را در دبستان بختگان نیریز و تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهای شهید بهشتی نیریز و حیّانِ شیراز با موفقیت سپری کرد. پسازآن دو سال به خدمت زیر پرچم...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید غلامحسین آربز افغانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
در اولین روز از دیماه سال ۱۳۴۳، وقتی سرمای شدید زمستان، تنها را میلرزاند، خورشید وجود غلامحسین در روستای چاهسوارآغا، گرمابخش خانوادهای متدین شد. کودک نورسیده را با شیره جان پروردند و با الهام از مکتب نورانی اسلام تربیت او را آغاز کردند. برای اندوختن معرفت راهی دبستان شهدای چاهسوارآغا شد و با موفقیت دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت. احترام به پدر و مادر را در کنار خوشروی و مهربانی درنهایت توجه رعایت میکرد. به انجام فرایض...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
در اولین روز از دیماه سال ۱۳۴۳، وقتی سرمای شدید زمستان، تنها را میلرزاند، خورشید وجود غلامحسین در روستای چاهسوارآغا، گرمابخش خانوادهای متدین شد. کودک نورسیده را با شیره جان پروردند و با الهام از مکتب نورانی اسلام تربیت او را آغاز کردند. برای اندوختن معرفت راهی دبستان شهدای چاهسوارآغا شد و با موفقیت دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت. احترام به پدر و مادر را در کنار خوشروی و مهربانی درنهایت توجه رعایت میکرد. به انجام فرایض...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید محمدرضا دیده جهان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
جای جای شهر ما از عطر یاد شهیدان خوشبوست و هرگز خاطره با آنها بودن را فراموش نمیکنیم. مگر میتوان آن چهرههای نورانی را از یاد برد؟ یادشان گرامی باد. وقتی گلهای رنگارنگ اردیبهشت ـ10/2/1339ـ کوچه باغهای نیریز را معطر کرده بود، نوزادی فضای خانه خانوادهای مهربان و زحمتکش را صفا داد. او را محمد رضا نامیدند و در تربیت او بر اصول اسلامی همت گماشتند. برای کسب دانش، دوره ابتدایی را در دبستان ولایت و راهنمایی را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
جای جای شهر ما از عطر یاد شهیدان خوشبوست و هرگز خاطره با آنها بودن را فراموش نمیکنیم. مگر میتوان آن چهرههای نورانی را از یاد برد؟ یادشان گرامی باد. وقتی گلهای رنگارنگ اردیبهشت ـ10/2/1339ـ کوچه باغهای نیریز را معطر کرده بود، نوزادی فضای خانه خانوادهای مهربان و زحمتکش را صفا داد. او را محمد رضا نامیدند و در تربیت او بر اصول اسلامی همت گماشتند. برای کسب دانش، دوره ابتدایی را در دبستان ولایت و راهنمایی را در...
شهدا سال 59 -زندگینامه مفقودالاثر فرامرز کشاورز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
در اینجا حدیث کسی است که خونش به پای لالههای انقلاب اسلامی ریخت و جسمش در ارتفاعات نوسود، همچون پروانهای برگرد شمع یار سوخت و خاکستر شد. سخن از فرامرز است، آنکه در تاریخ 10/9/1331، در یکی از خانههای گِلی روستای نصیرآباد، از بخش مرکزی شهرستان نیریز، در میان شوق و انتظار خانوادهای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. برای کسب معرفت و دانش دوره دبستان را در روستاهای معینآباد و حیدرآباد پشت سر گذاشت و دوره...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
در اینجا حدیث کسی است که خونش به پای لالههای انقلاب اسلامی ریخت و جسمش در ارتفاعات نوسود، همچون پروانهای برگرد شمع یار سوخت و خاکستر شد. سخن از فرامرز است، آنکه در تاریخ 10/9/1331، در یکی از خانههای گِلی روستای نصیرآباد، از بخش مرکزی شهرستان نیریز، در میان شوق و انتظار خانوادهای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. برای کسب معرفت و دانش دوره دبستان را در روستاهای معینآباد و حیدرآباد پشت سر گذاشت و دوره...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید حسن فراستی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد حسن فراستي »
حسن ۱۳۴۳/۵/۱۵ در منطقه بنه کلاغی، بخش پشتکوه از توابع شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. آموزش اولیه اصول زندگی دینی و اجتماعی را در میان خانوادهای مذهبی و متدین آغاز نمود. دوران کودکی را با شادابی و طراوت توأم با مهربانی و رأفت خاص کودکانه پشت سر گذاشت. گامهای مصمم و کوچک خود را بهسوی دبستان بنه کلاغی برداشت و بعد از اتمام دوره دبستان، برای ادامه تحصیل، راهی شهر سیرجان شد. بااینکه در روستای دورافتاده و...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد حسن فراستي »
حسن ۱۳۴۳/۵/۱۵ در منطقه بنه کلاغی، بخش پشتکوه از توابع شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. آموزش اولیه اصول زندگی دینی و اجتماعی را در میان خانوادهای مذهبی و متدین آغاز نمود. دوران کودکی را با شادابی و طراوت توأم با مهربانی و رأفت خاص کودکانه پشت سر گذاشت. گامهای مصمم و کوچک خود را بهسوی دبستان بنه کلاغی برداشت و بعد از اتمام دوره دبستان، برای ادامه تحصیل، راهی شهر سیرجان شد. بااینکه در روستای دورافتاده و...
بهداری رزمی در عملیات والفجر هشت
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
آقای دکتر حمیدرضا جمشیدی در مورد نحوه درمان مجروحین این عملیات میگوید: چند ماه قبل از عملیات، یک باب بیمارستان محکم با سقف بتونی - با 5/2 متر قطر بتون- در منطقه ساخته شد. بطوری که بمبها وراکتهای 500 کیلویی و یک تنی دشمن هم نتوانست به آن آسیبی وارد کند. این بیمارستان حدود 20-15 کیلومتر با اروند فاصله داشت. تلاش کارکنان این بیمارستان جان بسیاری از مجروحان عملیات والفجر را نجات داد. عملیات حدود 80 روز طول کشید....
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
آقای دکتر حمیدرضا جمشیدی در مورد نحوه درمان مجروحین این عملیات میگوید: چند ماه قبل از عملیات، یک باب بیمارستان محکم با سقف بتونی - با 5/2 متر قطر بتون- در منطقه ساخته شد. بطوری که بمبها وراکتهای 500 کیلویی و یک تنی دشمن هم نتوانست به آن آسیبی وارد کند. این بیمارستان حدود 20-15 کیلومتر با اروند فاصله داشت. تلاش کارکنان این بیمارستان جان بسیاری از مجروحان عملیات والفجر را نجات داد. عملیات حدود 80 روز طول کشید....
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید حسین دشتبانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
اگر گوش جان برای شنیدن آماده کنی! از میان آبهای پرخروش خلیج همیشه فارس، آواز ملکوتی فرشتگان را خواهی شنید. اگر با چشم دل ببینی! خواهی دید که امواج آن، رازدار هزاران عاشق گمنام و بینشان، چون حسین است. در کوچه پس کوچههای شهرستان نیریز سال 1337 کودکی نورسیده لبخند شوق را برلبهای خانوادهای متدین و مذهبی نشاند. فرزند خانی، به یاد سالار شهیدان به نام حسین نامیده شد. دبستان بختگان نیریز شاهد تلاشهای او در کسب علم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
اگر گوش جان برای شنیدن آماده کنی! از میان آبهای پرخروش خلیج همیشه فارس، آواز ملکوتی فرشتگان را خواهی شنید. اگر با چشم دل ببینی! خواهی دید که امواج آن، رازدار هزاران عاشق گمنام و بینشان، چون حسین است. در کوچه پس کوچههای شهرستان نیریز سال 1337 کودکی نورسیده لبخند شوق را برلبهای خانوادهای متدین و مذهبی نشاند. فرزند خانی، به یاد سالار شهیدان به نام حسین نامیده شد. دبستان بختگان نیریز شاهد تلاشهای او در کسب علم...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید رضا شاهمرادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد رضا شاهمرادي »
هوای غیر از سر برون کرده بود و مجنون صفت در پی لیلا شتاب رفتن داشت، جز به وصل نمیاندیشید و از سوختن بال و پر هراسی به دل راه نمیداد. 1/3/1344 آنگاه که دیده به جهان گشود نام «رضا» برای او برگزیدند تا رضای خود را از خالق هستی، بر رسیدن این تحفه گرانبها، اعلام کنند. محرومیت و کمی بضاعت باعث شد تا رضا از کودکی با رنج و سختی آشنا شود و زندگی در وادی محرومیت را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد رضا شاهمرادي »
هوای غیر از سر برون کرده بود و مجنون صفت در پی لیلا شتاب رفتن داشت، جز به وصل نمیاندیشید و از سوختن بال و پر هراسی به دل راه نمیداد. 1/3/1344 آنگاه که دیده به جهان گشود نام «رضا» برای او برگزیدند تا رضای خود را از خالق هستی، بر رسیدن این تحفه گرانبها، اعلام کنند. محرومیت و کمی بضاعت باعث شد تا رضا از کودکی با رنج و سختی آشنا شود و زندگی در وادی محرومیت را...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -ابوذر
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ابوذر مردی از صحرا چنان آرام بگذارد قدم بر تارک دنیا دلش آزرده از بیداد تنش فریاد و دل فریاد ابوذر مردی از صحرا ابوذر غیرتش دریا ابوذر تیغ بر قلب حکومتهای خون آشام قدم آرام می دارد ز راه رفته باز میگردد و راهی تازه مییابد ابوذر مرد حق تنها بدون ترس از خواری در این دنیا علم بنشاند بر ضد ستم بر صفحه ننگین هر تاریخ ابوذر تشنهای جاوید از دریای غیرتها قدم برداشت از غفار تا کعبه وخود را میرساند با محمد(ص) یار میگردد ابوذر این وجود پاک و غیرتمند ابوذر تک...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
ابوذر مردی از صحرا چنان آرام بگذارد قدم بر تارک دنیا دلش آزرده از بیداد تنش فریاد و دل فریاد ابوذر مردی از صحرا ابوذر غیرتش دریا ابوذر تیغ بر قلب حکومتهای خون آشام قدم آرام می دارد ز راه رفته باز میگردد و راهی تازه مییابد ابوذر مرد حق تنها بدون ترس از خواری در این دنیا علم بنشاند بر ضد ستم بر صفحه ننگین هر تاریخ ابوذر تشنهای جاوید از دریای غیرتها قدم برداشت از غفار تا کعبه وخود را میرساند با محمد(ص) یار میگردد ابوذر این وجود پاک و غیرتمند ابوذر تک...