شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید مسعود منزه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد مسعود منزه »
مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ بهعنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نیریز، در کنار سفره هفتسین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لبهای مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایتها و مهربانیهای پدر محروم و با فداکاری بیدریغ مادر راه زندگی را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد مسعود منزه »
مسعود در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۰ بهعنوان هدیه الهی به خانواده متدین منزه در شهرستان نیریز، در کنار سفره هفتسین با اولین نگاه معصومانه خود لبخند شادی را بر لبهای مادر نشاند. با گذراندن دوران کودکی لباس دبستانی به تن کرد و دوره دبستان را در مدرسه امیرکبیر داراب به اتمام رساند. سیزدهمین بهار عمر را پشت سر گذاشته بود که از نعمت حمایتها و مهربانیهای پدر محروم و با فداکاری بیدریغ مادر راه زندگی را...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید علی عباس زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
علی، نیلوفر عاشقی بود که اول مهرماه ۱۳۴۱ در گلستان عشق روئید و کوچههای روستای مشکان نیریز را از عطر وجودش بهرهمند ساخت. دست مهربان باغبانان در رشد و نمو وی کوشید تا او را برای تحصیل آماده کرد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز کرد و به پایان رساند. سپس به دلیل عدم دسترسی به مدرسه راهنمایی ترک تحصیل کرد و به امور کشاورزی و دامداری مشغول شد. علی در امر تأمین...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
علی، نیلوفر عاشقی بود که اول مهرماه ۱۳۴۱ در گلستان عشق روئید و کوچههای روستای مشکان نیریز را از عطر وجودش بهرهمند ساخت. دست مهربان باغبانان در رشد و نمو وی کوشید تا او را برای تحصیل آماده کرد. دوره ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز کرد و به پایان رساند. سپس به دلیل عدم دسترسی به مدرسه راهنمایی ترک تحصیل کرد و به امور کشاورزی و دامداری مشغول شد. علی در امر تأمین...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید محمد قاسم میرزاپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همهجا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند همان دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند محمد، از قبیله مردان خداست که سال ۱۳۴۱ غنچه وجودش در روستای مشکان، میان خانوادهای مذهبی شکفته شد و دوران طفولیت را بهسرعت پشت سر گذاشت. دوره ابتدایی را در دبستان شهید حسن آیت به تحصیل پرداخت ولی به علت فقر مالی خانواده از ادامه تحصیل بازماند. سپس با کمک پدر و دیگر برادرانش به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همهجا غیر خدا یار ندیدند هر دست که دادند همان دست گرفتند هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند محمد، از قبیله مردان خداست که سال ۱۳۴۱ غنچه وجودش در روستای مشکان، میان خانوادهای مذهبی شکفته شد و دوران طفولیت را بهسرعت پشت سر گذاشت. دوره ابتدایی را در دبستان شهید حسن آیت به تحصیل پرداخت ولی به علت فقر مالی خانواده از ادامه تحصیل بازماند. سپس با کمک پدر و دیگر برادرانش به...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید بهزاد نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه عشقبازی بهزاد با معشوق در میدان مبارزه، حکایتی دارد شنیدنی، باید که از روزنه چشم عشق شناس و گوش آشنا با نجوای عشق دید و شنید. باید که چون بهزاد بود، هم او که در تاریخ ۱۳۴۶/۴/۱ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در روستای کوشکک به دنیا آمد و دوران طفولیت را در کانون گرمی گذراند که با اسلام و احکام اسلامی آشنایی داشت. خانهای که همسایه مسجد بود و همجواری با خانه خدا بهزاد را مسجدی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه عشقبازی بهزاد با معشوق در میدان مبارزه، حکایتی دارد شنیدنی، باید که از روزنه چشم عشق شناس و گوش آشنا با نجوای عشق دید و شنید. باید که چون بهزاد بود، هم او که در تاریخ ۱۳۴۶/۴/۱ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در روستای کوشکک به دنیا آمد و دوران طفولیت را در کانون گرمی گذراند که با اسلام و احکام اسلامی آشنایی داشت. خانهای که همسایه مسجد بود و همجواری با خانه خدا بهزاد را مسجدی...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید مسعود کوهکن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
مسعود، دومین کبوتر خونین بالی است که آواز زندگی را در یک روز سرد زمستانی ـ ۱۳۴۶/۱۰/۲۰ ـ در نیریز سر داد و بهاری نو را به خانواده متدین و زحمتکش خود به ارمغان آورد. الفبای زندگی را در کانون ساده و بیآلایش، ولی گرم و بامحبت خانواده آموخت. پدرش که مغازهداری امین و متدین بود، از همان کودکی امانتداری و دیانت را به گوش جانش زمزمه کرد و فرزند دلبند خود را بر طریق الهی تربیت کرد....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
مسعود، دومین کبوتر خونین بالی است که آواز زندگی را در یک روز سرد زمستانی ـ ۱۳۴۶/۱۰/۲۰ ـ در نیریز سر داد و بهاری نو را به خانواده متدین و زحمتکش خود به ارمغان آورد. الفبای زندگی را در کانون ساده و بیآلایش، ولی گرم و بامحبت خانواده آموخت. پدرش که مغازهداری امین و متدین بود، از همان کودکی امانتداری و دیانت را به گوش جانش زمزمه کرد و فرزند دلبند خود را بر طریق الهی تربیت کرد....
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید سید جواد معصومی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سید جواد عزیز، آنگاهکه در مقابل قاب عکس روی طاقچه میایستم و چهره زیبای ترا به تماشا مینشینم، ناگهان ترنم صدای دلنشین تو در گوشم میپیچد و لبخند دلربایت، دلم را با خاطرات صاف و زلال تو پیوند میدهد. به گوشه گوشه خانه به یاد تو سر میزنم و دلم آرام میگیرد. سید جواد، ۱۳۴۷/۶/۲۰ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای روحانی، متدین و مذهبی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده الفبای زندگی را فراگرفت. سپس...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سید جواد عزیز، آنگاهکه در مقابل قاب عکس روی طاقچه میایستم و چهره زیبای ترا به تماشا مینشینم، ناگهان ترنم صدای دلنشین تو در گوشم میپیچد و لبخند دلربایت، دلم را با خاطرات صاف و زلال تو پیوند میدهد. به گوشه گوشه خانه به یاد تو سر میزنم و دلم آرام میگیرد. سید جواد، ۱۳۴۷/۶/۲۰ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای روحانی، متدین و مذهبی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده الفبای زندگی را فراگرفت. سپس...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامرضا نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا نگهداري »
عطر دلانگیز غنچه وجود غلامرضا، اولین روز از اسفندماه سال ۱۳۴۲، در یک روز سرد زمستانی در روستای کوشکک و در فضای خانهای که با نور حق روشن بود پراکنده شد. دوران طفولیت را در آغوش گرم خانواده گذراند. هفتساله بود که راهی دبستان شهاب شد و دوره ابتدایی را با نمرات عالی پشت سر گذاشت. دوره راهنمایی را در مدرسه ارشد آغاز و به پایان برد. سپس برای ادامه تحصیل به آباده طشک مهاجرت کرد و در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا نگهداري »
عطر دلانگیز غنچه وجود غلامرضا، اولین روز از اسفندماه سال ۱۳۴۲، در یک روز سرد زمستانی در روستای کوشکک و در فضای خانهای که با نور حق روشن بود پراکنده شد. دوران طفولیت را در آغوش گرم خانواده گذراند. هفتساله بود که راهی دبستان شهاب شد و دوره ابتدایی را با نمرات عالی پشت سر گذاشت. دوره راهنمایی را در مدرسه ارشد آغاز و به پایان برد. سپس برای ادامه تحصیل به آباده طشک مهاجرت کرد و در...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید محمد ابراهیم حاج بادام
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمد ابراهیم حاج بادام »
وقتی سرگذشت محمدابراهیم را مرور میکنیم، باید بگوئیم: ای حسین جان! تا چنین فداکارانی در مکتب آزادهپرور تو وجود دارند، بیشک راهت ادامه خواهد داشت و پرچم سرخ کربلایت در جایجای جهان به اهتزاز در خواهد آمد. محمدابراهیم، اول بهمن سال 1341 در خانوادهای متدین و مذهبی در نیریز فارس چشم به جهان گشود. هنوز دوران کودکی را سپری نکرده بود ـ 5-4 سالگیـ دستهای گرم پدر به قضای الهی سرد شد و سردی و مشکلات را در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید محمد ابراهیم حاج بادام »
وقتی سرگذشت محمدابراهیم را مرور میکنیم، باید بگوئیم: ای حسین جان! تا چنین فداکارانی در مکتب آزادهپرور تو وجود دارند، بیشک راهت ادامه خواهد داشت و پرچم سرخ کربلایت در جایجای جهان به اهتزاز در خواهد آمد. محمدابراهیم، اول بهمن سال 1341 در خانوادهای متدین و مذهبی در نیریز فارس چشم به جهان گشود. هنوز دوران کودکی را سپری نکرده بود ـ 5-4 سالگیـ دستهای گرم پدر به قضای الهی سرد شد و سردی و مشکلات را در...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید محمد علی روستانژاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمد علي روستانژاد »
آنان که سعادت را در شهادت یافتند، مجنون صفتانی بودند که به دنبال لیلی سنگر به سنگر رفتند و دررسیدن به مقصود، خستگی را خسته کردند. از آن تیره قصه کسی را میسراییم که در سال ۱۳۳۶ در هرمود لارستان، میان خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و به عشق حضرت مصطفی (ص) و پسر عم و جانشیناش مولا علی (ع) نام او را «محمدعلی» نهادند. بهتناسب شغل خاص پدر از نیریز به لار مهاجرت کرده...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد محمد علي روستانژاد »
آنان که سعادت را در شهادت یافتند، مجنون صفتانی بودند که به دنبال لیلی سنگر به سنگر رفتند و دررسیدن به مقصود، خستگی را خسته کردند. از آن تیره قصه کسی را میسراییم که در سال ۱۳۳۶ در هرمود لارستان، میان خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود و به عشق حضرت مصطفی (ص) و پسر عم و جانشیناش مولا علی (ع) نام او را «محمدعلی» نهادند. بهتناسب شغل خاص پدر از نیریز به لار مهاجرت کرده...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامرضا علیزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا عليزاده »
یاد کمیلیان به خیر، یاد سبکباران عاشق به خیر، یاد آنها که چون پروانه در پای شمع عشق سوختند و خاکستر شدند. یاد آنها که سینهشان مخزن اسرار بود و هزاران حرف ناگفته داشت. یاد غلامرضا که 10/1/1345 گُل وجودش در روستای خواجهجمالی نیریز، میان خانوادهای متدین شکفت و رایحه دلانگیزاش با عطر گلهای بهاری در هم آمیخت. آنگاه که کودکی را پشت سر نهاد، کیف و کتاب را به دست گرفته و راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا عليزاده »
یاد کمیلیان به خیر، یاد سبکباران عاشق به خیر، یاد آنها که چون پروانه در پای شمع عشق سوختند و خاکستر شدند. یاد آنها که سینهشان مخزن اسرار بود و هزاران حرف ناگفته داشت. یاد غلامرضا که 10/1/1345 گُل وجودش در روستای خواجهجمالی نیریز، میان خانوادهای متدین شکفت و رایحه دلانگیزاش با عطر گلهای بهاری در هم آمیخت. آنگاه که کودکی را پشت سر نهاد، کیف و کتاب را به دست گرفته و راهی مدرسه شد. دوره ابتدایی...