شهدا سال ۶۷ -وصیتنامه شهید حسن نظری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد حسن نظري »
بسمالله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. فاستقم کما امرت و من تاب معک. خدایا! پروردگارا! معبود! هستیبخش، جهانآفرین، بنام تو. بنام تو و برای تو که ما هیچیم و هر چه هست تویی. خدایا! قدرت مطلق تویی، ما همه فانی هستیم و مُلک وجود از آن توست. بارالها! ما همه از بین رفتنی هستیم، آنچه پایدار است تویی. ما از توییم و بهسوی تو درحرکت، انا لله و انا الیه راجعون خدایا! بندگان صالحت عزم جزم کردهاند...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ » شهيد حسن نظري »
بسمالله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. فاستقم کما امرت و من تاب معک. خدایا! پروردگارا! معبود! هستیبخش، جهانآفرین، بنام تو. بنام تو و برای تو که ما هیچیم و هر چه هست تویی. خدایا! قدرت مطلق تویی، ما همه فانی هستیم و مُلک وجود از آن توست. بارالها! ما همه از بین رفتنی هستیم، آنچه پایدار است تویی. ما از توییم و بهسوی تو درحرکت، انا لله و انا الیه راجعون خدایا! بندگان صالحت عزم جزم کردهاند...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید هوشنگ جلالی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید هوشنگ جلالی »
درود بر تو ای معلمی که راه معلم تاریخ، حسین بن علی(ع)، سرور شهیدان را انتخاب کردی. درود بر تو ای عاشق راه حسین(ع). هوشنگ جلالی در خانوادهای که مملو از عشق اهلبیت(ع) بود، روز اول مردادماه 1339 در شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. اولین مهاجرت خود را در حالیکه هنوز بیش از یکسال نداشت، همراه پدر، که از کارمندان اداره پست بود، از شهرستان جهرم به شهرستان لار، تجربه کرد. پدر و مادر که از محبین اهلبیت(ع)...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید هوشنگ جلالی »
درود بر تو ای معلمی که راه معلم تاریخ، حسین بن علی(ع)، سرور شهیدان را انتخاب کردی. درود بر تو ای عاشق راه حسین(ع). هوشنگ جلالی در خانوادهای که مملو از عشق اهلبیت(ع) بود، روز اول مردادماه 1339 در شهرستان جهرم چشم به جهان گشود. اولین مهاجرت خود را در حالیکه هنوز بیش از یکسال نداشت، همراه پدر، که از کارمندان اداره پست بود، از شهرستان جهرم به شهرستان لار، تجربه کرد. پدر و مادر که از محبین اهلبیت(ع)...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید عبدالحسین زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنانکه ره عشق گزیدند همــــــه در کوی شهادت آرمیدند همه سال ۱۳۳۶ در خانوادهای متدین و مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که به عشق سالار شهیدان، او را عبدالحسین نامیدند، به این امید که روزی ادامهدهنده راه آن امام همام باشد. به دلیل مشکلات اقتصادی از کسب دانش و تحصیل بازماند و برای تأمین روزی حلال برای خانواده خود به کار پرداخت. با انتخاب راه و مسیر انقلاب اسلامی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنانکه ره عشق گزیدند همــــــه در کوی شهادت آرمیدند همه سال ۱۳۳۶ در خانوادهای متدین و مذهبی، کودکی چشم به جهان گشود که به عشق سالار شهیدان، او را عبدالحسین نامیدند، به این امید که روزی ادامهدهنده راه آن امام همام باشد. به دلیل مشکلات اقتصادی از کسب دانش و تحصیل بازماند و برای تأمین روزی حلال برای خانواده خود به کار پرداخت. با انتخاب راه و مسیر انقلاب اسلامی...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید بهزاد نگهداری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه عشقبازی بهزاد با معشوق در میدان مبارزه، حکایتی دارد شنیدنی، باید که از روزنه چشم عشق شناس و گوش آشنا با نجوای عشق دید و شنید. باید که چون بهزاد بود، هم او که در تاریخ ۱۳۴۶/۴/۱ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در روستای کوشکک به دنیا آمد و دوران طفولیت را در کانون گرمی گذراند که با اسلام و احکام اسلامی آشنایی داشت. خانهای که همسایه مسجد بود و همجواری با خانه خدا بهزاد را مسجدی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
قصه عشقبازی بهزاد با معشوق در میدان مبارزه، حکایتی دارد شنیدنی، باید که از روزنه چشم عشق شناس و گوش آشنا با نجوای عشق دید و شنید. باید که چون بهزاد بود، هم او که در تاریخ ۱۳۴۶/۴/۱ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در روستای کوشکک به دنیا آمد و دوران طفولیت را در کانون گرمی گذراند که با اسلام و احکام اسلامی آشنایی داشت. خانهای که همسایه مسجد بود و همجواری با خانه خدا بهزاد را مسجدی...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید سید احمد هندی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید سید احمد هندی زاده »
آنگاه که باد پاییزی زمزمه رسیدن فصل خزان را سر داده بود و تلون برگها نقش و نگاری زیبا به دشتها و باغها زده بودند، حضور سبز کودکی زیبا، دهم مهرماه سال 1340 در روستای مشکان از توابع شهرستان نیریز، بهاری دیگر را در پاییز به خانواده متدین هندیزاده هدیه نمود. طنین زیبای اللهاکبر در گوش او پیچید و نام زیبای احمد را بخود گرفت. در گذر عمر، کودکی را بسر آورد و برای کسب معرفت راهی دبستان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید سید احمد هندی زاده »
آنگاه که باد پاییزی زمزمه رسیدن فصل خزان را سر داده بود و تلون برگها نقش و نگاری زیبا به دشتها و باغها زده بودند، حضور سبز کودکی زیبا، دهم مهرماه سال 1340 در روستای مشکان از توابع شهرستان نیریز، بهاری دیگر را در پاییز به خانواده متدین هندیزاده هدیه نمود. طنین زیبای اللهاکبر در گوش او پیچید و نام زیبای احمد را بخود گرفت. در گذر عمر، کودکی را بسر آورد و برای کسب معرفت راهی دبستان...
زندگینامه جانباز محمد علی اثنی عشری
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
محمد علی اثنی عشری فرزند مطلب، در تاریخ 13 شهریور ماه سال 1349 در روستای مشکان از بخش پشتکوه شهرستان نیریز متولد شد. دوران کودکی خویش را در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر و همچنین روستای با صفای خویش سپری نمود. سپس برای کسب دانش و علم پا به مدرسه گذاشت. دوران ابتدایی را در دبستان شهید حسن آیت روستای مشکان، دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولیعصر(عج) نیریز و دوره متوسطه را در دبیرستان امام...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
محمد علی اثنی عشری فرزند مطلب، در تاریخ 13 شهریور ماه سال 1349 در روستای مشکان از بخش پشتکوه شهرستان نیریز متولد شد. دوران کودکی خویش را در دامان پرمهر و محبت پدر و مادر و همچنین روستای با صفای خویش سپری نمود. سپس برای کسب دانش و علم پا به مدرسه گذاشت. دوران ابتدایی را در دبستان شهید حسن آیت روستای مشکان، دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی ولیعصر(عج) نیریز و دوره متوسطه را در دبیرستان امام...
قاطر و ماسک ضد گاز شیمیایی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10، در منطقه خرمال و حلبچه بعثیون کافر مرتبا" گاز شیمیایی میزدند. یکی از برادران تدارکات که مسئولیت رساندن غذا با قاطر به نیروهای مستقر در خط را برعهده داشت، در بین راه بوی گاز شیمیایی را استشمام میکند. بلافاصله ماسک خود را بیرون آورده و روی پوزه قاطر میبندد، همراهان او علت را سئوال میکنند، در پاسخ میگوید: من شیمیایی بشوم طوری نیست، خدا کند این قاطر شیمیایی نشود تا بتواند غذا ها را...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در عملیات والفجر 10، در منطقه خرمال و حلبچه بعثیون کافر مرتبا" گاز شیمیایی میزدند. یکی از برادران تدارکات که مسئولیت رساندن غذا با قاطر به نیروهای مستقر در خط را برعهده داشت، در بین راه بوی گاز شیمیایی را استشمام میکند. بلافاصله ماسک خود را بیرون آورده و روی پوزه قاطر میبندد، همراهان او علت را سئوال میکنند، در پاسخ میگوید: من شیمیایی بشوم طوری نیست، خدا کند این قاطر شیمیایی نشود تا بتواند غذا ها را...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید شمشاد فرجی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد شمشاد فرجي »
مسلم بدانید، کسی که خدا با اوست، شهید شود یا زنده باشد، پیروز است. امام خمینی (ره) شمشاد از قبیله سبکباران عاشقی بود که در 5/1/1341 همراه با نسیم و رایحه دلانگیز بهار در روستای خواجهجمالی از توابع بخش آباده طشک نیریز، از راه رسید. در دشتهای سرسبز و زیبای روستا کودکی را پشت سرگذاشت و سری در میان سرها پیدا کرد. دست قضا اورا از نوازش دستهای محبتآمیز پدر و مادر محروم کرد و مسئولیت پرورش و تربیت اورا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد شمشاد فرجي »
مسلم بدانید، کسی که خدا با اوست، شهید شود یا زنده باشد، پیروز است. امام خمینی (ره) شمشاد از قبیله سبکباران عاشقی بود که در 5/1/1341 همراه با نسیم و رایحه دلانگیز بهار در روستای خواجهجمالی از توابع بخش آباده طشک نیریز، از راه رسید. در دشتهای سرسبز و زیبای روستا کودکی را پشت سرگذاشت و سری در میان سرها پیدا کرد. دست قضا اورا از نوازش دستهای محبتآمیز پدر و مادر محروم کرد و مسئولیت پرورش و تربیت اورا...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید علی اصغر سرافراز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد علي اصغر سرافراز »
بسم الله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه اله بالله العلی العظیم مطالبی را که اکنون میخواهم بنویسم شاید کمتر جائی گفته باشم، ولی به نظر میرسد که بالاخره مطالب باید جائی گفته یا نوشته شود. شاید ما در لحظات آخرِ یک مأموریت، به خاطر شهدای دیگر و عظمت پیامبر(ص) و خاندانش(ع) مورد قبول حق تعالی قرار گرفتیم و بار نبسته خویش را همراه با کولهباری از گناه به دیار آخرت بردیم. لحظاتی را به یاد میآورم که تنها...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد علي اصغر سرافراز »
بسم الله الرحمن الرحیم لاحول و لا قوه اله بالله العلی العظیم مطالبی را که اکنون میخواهم بنویسم شاید کمتر جائی گفته باشم، ولی به نظر میرسد که بالاخره مطالب باید جائی گفته یا نوشته شود. شاید ما در لحظات آخرِ یک مأموریت، به خاطر شهدای دیگر و عظمت پیامبر(ص) و خاندانش(ع) مورد قبول حق تعالی قرار گرفتیم و بار نبسته خویش را همراه با کولهباری از گناه به دیار آخرت بردیم. لحظاتی را به یاد میآورم که تنها...
به یاد جمعی از شهیدان
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بیاد لاله های سرخ پرپر کنم یاد از شهیدان برومند بیاد تشنگان وادی عشق نمایم یاد ازجمشید و بهرام کنم من یاد از بهرام و جمشید بیاد سالکان راه قرآن بیاد نازنین اجساد یاران حمید مستفیضی در کجا رفت ولی با نا امیدی رفت از دست مجید مستفیضی نوجوان بود غلام شاه بی لشکر حسین بود حسن آن نوجوان مه جبین کو بشدکیخایی اندر راه قرآن رخ پاک حسن گردید گلگون زخون بسته حنا بردست وپایش چو داوود...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
بیاد لاله های سرخ پرپر کنم یاد از شهیدان برومند بیاد تشنگان وادی عشق نمایم یاد ازجمشید و بهرام کنم من یاد از بهرام و جمشید بیاد سالکان راه قرآن بیاد نازنین اجساد یاران حمید مستفیضی در کجا رفت ولی با نا امیدی رفت از دست مجید مستفیضی نوجوان بود غلام شاه بی لشکر حسین بود حسن آن نوجوان مه جبین کو بشدکیخایی اندر راه قرآن رخ پاک حسن گردید گلگون زخون بسته حنا بردست وپایش چو داوود...