شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید سید عباس موسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
گاهی برگهای تاریخ زرین ایرانزمین را ورق میزنیم، بهصفحاتی میرسیم که شمیمِ خوش بهشتی و نور الهی از آن تابنده است. این برگها را شهیدانی نوشتهاند که حب وطن را در سایه ایمان میجستند. سید عباس موسوی از تیره آن آسمانیهاست که ۱۳۴۸/۴/۲ در روستای چاه سرخ آباده طشک از توابع نیریز و میان خانوادهای مذهبی و از سلسله مورداحترام سادات موسوی، دیده به جهان گشود. ششساله بود که وارد دبستان چاه سرخ گردید. دوره ابتدایی را با...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
گاهی برگهای تاریخ زرین ایرانزمین را ورق میزنیم، بهصفحاتی میرسیم که شمیمِ خوش بهشتی و نور الهی از آن تابنده است. این برگها را شهیدانی نوشتهاند که حب وطن را در سایه ایمان میجستند. سید عباس موسوی از تیره آن آسمانیهاست که ۱۳۴۸/۴/۲ در روستای چاه سرخ آباده طشک از توابع نیریز و میان خانوادهای مذهبی و از سلسله مورداحترام سادات موسوی، دیده به جهان گشود. ششساله بود که وارد دبستان چاه سرخ گردید. دوره ابتدایی را با...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید حسین اسماعیلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اسماعيلي »
حسین دومین کبوتر خونین بالی بود که عاشقانه آمد و مشتاقانه بهسوی معشوق رهسپار شد. او که با تولد خود در سال ۱۳۴۹، شمیم بهاری را در کوچههای روستای مشکان از توابع نیریز پراکند و جمع مذهبی و متدین خانواده اسماعیلی را شاد کرد. کودکی را با شادابی و طراوت سپری و دوره ابتدایی را در مدرسه ششم بهمن مشکان آغاز و به پایان برد. بعدازآن به دلیل عدم دسترسی به مدرسه در روستا و نبودن امکانات مادی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اسماعيلي »
حسین دومین کبوتر خونین بالی بود که عاشقانه آمد و مشتاقانه بهسوی معشوق رهسپار شد. او که با تولد خود در سال ۱۳۴۹، شمیم بهاری را در کوچههای روستای مشکان از توابع نیریز پراکند و جمع مذهبی و متدین خانواده اسماعیلی را شاد کرد. کودکی را با شادابی و طراوت سپری و دوره ابتدایی را در مدرسه ششم بهمن مشکان آغاز و به پایان برد. بعدازآن به دلیل عدم دسترسی به مدرسه در روستا و نبودن امکانات مادی...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید نادعلی اکتسابی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
داستانی دارند، دلیر مردانی که برای دفاع از ملک سرافراز ایران، لباس رزم را لباس کار خود انتخاب کردند و با آن به دیدار دوست شتافتند. «نادعلی» یکی از آنهاست که در 1/10/1326 در خانوادهای ساده و متدین، در شهر نیریز؛ با تولد خود سرمای زمستان را به گرمی بدل کرد. در دامان پر مهر پدر و مادر رشد نموده و راهی مدرسه ابتدائی فرهنگ اسلامی شد. تا ششم ابتدایی نظام قدیم را در آن مدرسه با موفقیت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
داستانی دارند، دلیر مردانی که برای دفاع از ملک سرافراز ایران، لباس رزم را لباس کار خود انتخاب کردند و با آن به دیدار دوست شتافتند. «نادعلی» یکی از آنهاست که در 1/10/1326 در خانوادهای ساده و متدین، در شهر نیریز؛ با تولد خود سرمای زمستان را به گرمی بدل کرد. در دامان پر مهر پدر و مادر رشد نموده و راهی مدرسه ابتدائی فرهنگ اسلامی شد. تا ششم ابتدایی نظام قدیم را در آن مدرسه با موفقیت...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حسن برزو
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
زندگی در سایه آرامش و راحتی امروز من و شما مرهون آن دلاور مردانی است که خواب و آسایش را برخود نپسندیدند، حتی جان در این راه نهادند. حسن برزو یکی از آن مردان مردی است که در سال ۱۳۴۶ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت و کسب علم و دانش را پیشه خود ساخت. پنج سال دوره ابتدایی را در مدرسه ششم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
زندگی در سایه آرامش و راحتی امروز من و شما مرهون آن دلاور مردانی است که خواب و آسایش را برخود نپسندیدند، حتی جان در این راه نهادند. حسن برزو یکی از آن مردان مردی است که در سال ۱۳۴۶ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای مذهبی و متدین دیده به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکی به مدرسه رفت و کسب علم و دانش را پیشه خود ساخت. پنج سال دوره ابتدایی را در مدرسه ششم...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید یدالله محمد حسینی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
دیوارهای گِلی و کوچههای پر صفای روستای بشنه از مهربانی و خوشرویی یدالله سخن میگویند و مردم روستا هرگاه او را به خاطر میآورند، لبهای خندان و وقار توأم بامتانتش را به همدیگر یادآوری میکنند. قلم نیز در سوگ او بر روی کاغذ میلغزد و از عشقی که او به شهادت و متصل شدن به دریای انسانیت داشت مینویسد. از او که در اولین روز از ماه مهر سال ۱۳۴۳ در روستای بشنه از توابع شهرستان نیریز، در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
دیوارهای گِلی و کوچههای پر صفای روستای بشنه از مهربانی و خوشرویی یدالله سخن میگویند و مردم روستا هرگاه او را به خاطر میآورند، لبهای خندان و وقار توأم بامتانتش را به همدیگر یادآوری میکنند. قلم نیز در سوگ او بر روی کاغذ میلغزد و از عشقی که او به شهادت و متصل شدن به دریای انسانیت داشت مینویسد. از او که در اولین روز از ماه مهر سال ۱۳۴۳ در روستای بشنه از توابع شهرستان نیریز، در...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید حسین دشتبانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
اگر گوش جان برای شنیدن آماده کنی! از میان آبهای پرخروش خلیج همیشه فارس، آواز ملکوتی فرشتگان را خواهی شنید. اگر با چشم دل ببینی! خواهی دید که امواج آن، رازدار هزاران عاشق گمنام و بینشان، چون حسین است. در کوچه پس کوچههای شهرستان نیریز سال 1337 کودکی نورسیده لبخند شوق را برلبهای خانوادهای متدین و مذهبی نشاند. فرزند خانی، به یاد سالار شهیدان به نام حسین نامیده شد. دبستان بختگان نیریز شاهد تلاشهای او در کسب علم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
اگر گوش جان برای شنیدن آماده کنی! از میان آبهای پرخروش خلیج همیشه فارس، آواز ملکوتی فرشتگان را خواهی شنید. اگر با چشم دل ببینی! خواهی دید که امواج آن، رازدار هزاران عاشق گمنام و بینشان، چون حسین است. در کوچه پس کوچههای شهرستان نیریز سال 1337 کودکی نورسیده لبخند شوق را برلبهای خانوادهای متدین و مذهبی نشاند. فرزند خانی، به یاد سالار شهیدان به نام حسین نامیده شد. دبستان بختگان نیریز شاهد تلاشهای او در کسب علم...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید عیدی محمد شکوهی قرائی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
این بار به نظاره قلم مینشینیم و مینگریم تا از شقایقی بنویسد که از تبار عشق و حماسه بود. سینه سوختهاش از داغ عشق جز به شراب ناب شهادت التیام نمییافت. رفت تا آرامش را در سایه سعادت ابدی پیدا کند و چنان شد که میخواست. عیدیمحمد از غیور مردان طایفه قرایی، سال ۱۳۲۷ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در محله کیان شهرستان نیریز، روز عید باشکوه مسلمانان دیده به جهان گشود. نام زیبای «عیدیمحمد» را بهموجب ارادت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
این بار به نظاره قلم مینشینیم و مینگریم تا از شقایقی بنویسد که از تبار عشق و حماسه بود. سینه سوختهاش از داغ عشق جز به شراب ناب شهادت التیام نمییافت. رفت تا آرامش را در سایه سعادت ابدی پیدا کند و چنان شد که میخواست. عیدیمحمد از غیور مردان طایفه قرایی، سال ۱۳۲۷ میان خانوادهای مذهبی و متدین، در محله کیان شهرستان نیریز، روز عید باشکوه مسلمانان دیده به جهان گشود. نام زیبای «عیدیمحمد» را بهموجب ارادت...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید محمد مقنی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
مرارتهای دوران اسارت شمع وجودش را قطرهقطره ذوب و دل آسمانیاش را از درد پر ساخته بود. محمد، سال ۱۳۴۶ در شهرستان نیریز متولد شد و پس از طی دوران کودکی راهی دبستان شد و سال اول و دوم را در مدرسه فرهمندی پشت سر گذاشت. سپس ترک تحصیل کرد و به شغل کارگری روی آورد. با فرارسیدن دوره خدمت نظاموظیفه، لباس مقدس سربازی را به تن کرد و به جمع دلیرمردان کفر ستیز ارتش جمهوری اسلامی ایران...
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
مرارتهای دوران اسارت شمع وجودش را قطرهقطره ذوب و دل آسمانیاش را از درد پر ساخته بود. محمد، سال ۱۳۴۶ در شهرستان نیریز متولد شد و پس از طی دوران کودکی راهی دبستان شد و سال اول و دوم را در مدرسه فرهمندی پشت سر گذاشت. سپس ترک تحصیل کرد و به شغل کارگری روی آورد. با فرارسیدن دوره خدمت نظاموظیفه، لباس مقدس سربازی را به تن کرد و به جمع دلیرمردان کفر ستیز ارتش جمهوری اسلامی ایران...
شهدا سال 66 -زندگینامه شهید ماشاالله شیخعلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید ماشاالله شیخعلی »
ماشاءالله ستارهای بود که سال 1346 در آسمان عشق طلوع کرد و خانهای ساده و گِلی را در روستای پیچکان آباده طشک صفا بخش شد. خانواده متدین و کشاورز شیخعلی قدومش را گرامی داشتند و در تربیت وی از هیچ کوششی دریغ نکردند. دوره ابتدایی را در دبستان آریا، در روستای تلخاکی آغاز و با موفقیت به پایان برد. ولی به دلیل مسائل و مشکلات زندگی مجبور به ترک تحصیل و در امور کشاورزی مشغول به کار شد....
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهید ماشاالله شیخعلی »
ماشاءالله ستارهای بود که سال 1346 در آسمان عشق طلوع کرد و خانهای ساده و گِلی را در روستای پیچکان آباده طشک صفا بخش شد. خانواده متدین و کشاورز شیخعلی قدومش را گرامی داشتند و در تربیت وی از هیچ کوششی دریغ نکردند. دوره ابتدایی را در دبستان آریا، در روستای تلخاکی آغاز و با موفقیت به پایان برد. ولی به دلیل مسائل و مشکلات زندگی مجبور به ترک تحصیل و در امور کشاورزی مشغول به کار شد....
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید حمیدرضا (عباس) بیگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
بر ریگزار شلمچه نشسته و با خود زمزمه میکرد: معبودا! دیگر تاب هجران ندارم و دلم سخت تنگ پرواز است و مشتاق دیدار. پس مرا دریاب و مدت انتظار را کوتاه کن. حمید، در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۸ در نیریز، همنوای چلچلههای بهاری شد و شادی و طرب را به میان خانوادهای متدین و باایمان ارمغان آورد. دوران کودکی را در دامان مادری مهربان و آغوش پدری دلسوز و مسلمان پشت سر گذاشت. هفتساله بود که راهی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
بر ریگزار شلمچه نشسته و با خود زمزمه میکرد: معبودا! دیگر تاب هجران ندارم و دلم سخت تنگ پرواز است و مشتاق دیدار. پس مرا دریاب و مدت انتظار را کوتاه کن. حمید، در اولین روز از فروردین سال ۱۳۴۸ در نیریز، همنوای چلچلههای بهاری شد و شادی و طرب را به میان خانوادهای متدین و باایمان ارمغان آورد. دوران کودکی را در دامان مادری مهربان و آغوش پدری دلسوز و مسلمان پشت سر گذاشت. هفتساله بود که راهی...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56
57
58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91 92 93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 بعدي