نتایج جستجوی عبارت «منصور شکاری مدرسه راهنمایی شهید مفتح (آپادانا) اداره محیط زیست منطقه حفاظت شده بهرام گور دبستان فرهمندی دبستان ششم بهمن ۱۳۶۹/۱/۲» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید خلیل دمیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید خلیل دمیری »
ریزش برگ‌های پائیزی و صدای ناله برگهای خزان زده در پای درختان ایستاده در باغ، خاطرات آمدن کودکی را در مهره ماه 1342 در خانواده‌ای متدین و مذهبی، در یکی از روستاهای بخش آباده طشک بنام "تم‌شولی" به یاد می‌آورد. او که آمد خزان را به فراموشی برد و نامش خلیل نامیدن تا در کوره راه زندگی «خلیل» پدر و مادر باشد. اما سختی روزگار از همان ابتدا، شراب تلخ زندگی توأم با مشقت و سختی را در...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محمود یاراحمدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمود ياراحمدي »
بسم‌الله الرحمن الرحیم حرّمَ علی عینین ان تنالهم النار، عینّ بکت من خشیه الله و عینّ باتت تحرس الاسلام و اهله من الکفر.۱ دو چشم بر آتش حرام است: چشمی که از ترس خدا گریسته و چشمی که بیدار مانده و مسلمانان را در مقابل کافران نگهبانی کرده است. با سلام و درود به تنها منجی عالم بشریت امام عصر (عج) و نائب برحقش، رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی. با سلام و درود فراوان به شهیدان گلگون‌کفن، از صدر...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید ابراهیم کشاورز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد ابراهيم کشاورز »
بسم الله الرحمن الرحیم ربنا اغفر لنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین. پروردگارا! گناهان ما و زیاده رویهایمان را در کارهامان ببخشای و گامهایمان را استوار ساز و بر کافران پیروزمان گردان. (سوره آل عمران، آیه 147) ربنا علیک توکلنا و الیک انبنا و الیک المصیر، ربنا لا‌تجعلنا فتنه للذین کفروا و اغفر لنا ربنا انک انت العزیز الحکیم. پروردگارا! بر تو توکل کرده‌ایم و بسوی تو باز گشتیم و بازگشت بسوی تو است،...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمدرضا خازن
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمدرضا خازن »
فراموش نکنیم که آسایش و آرامشی که امروز نصیب ما شده است، مرهون استقامت و فداکاری سرو قامتانی است که در مقابل ظلم و ستم خم نگشتند و... سال 1335 در شهرستان نی‌ریز در میان خانواده‌ای متدین، کودکی چشم به جهان گشود که نام زیبای محمدرضا را برای او برگزیدند. با گذر زمان، بازیهای کودکانه را کنار گذاشت و به شوق فراگرفتن علم، کیف بدست گرفته و بسمت مدرسه راهی شد. دوره ابتدایی را سپری و متوسطه را در...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید حمزه آزادی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد حمزه آزادي »
بسم الله الرحمن الرحیم اینجانب هدفم از به جنگ رفتن این است که: اولاً خدمتی به اسلام کرده باشم و ثانیاً به فرموده امام خود لبیک گفته [باشم] که می‌فرماید:(هل‌ من ناصر ینصرنی) آیا کسی هست که مرا یاری کند. من جهاد در راه خدا را انتخاب کردم. آری! باید در رکاب حسین(ع) جنگید و درخت تنومند اسلام را آبیاری کرد. و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون. به افرادی که در...
کلیات عملیات کربلای دو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
این عملیات با رمز "یا اباعبدالله الحسین‌(ع)" رأس ساعت یک بامداد به تاریخ‌ 10/6/1365 در منطقه عمومی حاج عمران عراق انجام شد‌. وسعت منطقه عملیاتی 50 کیلومتر مربع بود‌.  ...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید احمد رضایی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمد رضايي »
بسم الله الرحمن الرحیم به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، با عرض سلام خدمت حضرت ولی‌عصر(عج) و نایب بر حقش، حضرت امام خمینی. با سلام خدمت همه مردم بزرگوار ایران اسلامی و با آرزوی پیروزی رزمندگان در جبهه‌های [نبرد] حق علیه باطل. اینجانب احمد رضائی، فرزند حسنعلی، برای اهداف مقدس خویش راهی جبهه‌ها می‌شوم که شاید به ندای امام عزیزمان، این حسین زمان لبیک گفته باشم و دین خود را به اسلام، امام عزیز و امت سلحشور و شهیدپرور...
گفتن کلمه‌ای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچه‌ها شهید و مجروح شدند‌. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت ‌‌می‌کردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
رویای صادق
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر هشت »
آقای اصغر ماهوتی می‌گوید: قبل از عملیات من به مرخصی آمده بودم. شهید حسین منوری به نی‌ریز آمد و گفت: بچه‌ها منتظر بودند‌، عملیات می‌خواهد انجام شود‌. گفتم‌: کجا‌؟ گفت‌: در منطقه اروند‌، طرف فاو. گفتم بعید است‌!. بنظر نمی‌رسد آنجا عملیات شود. شدت آب طوری بود که هیچکس نمی توانست قبول کند که آنجا عملیات می‌شود. بهر حال ما به جبهه برگشتیم. شهید سرافراز تا مرا دید خوشحال شد‌. از او سؤال کردم. کجا می‌خواهد عملیات شود؟...
به یاد شهید حمید مستفیضی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
واردخاک وطن شد پیکر پاک حمید رفت اودرجبهه‌تا تن را رها‌سازد ز ننگ در وصیت نامه گفت ای‌دوستان نازنین رهبر ما دوستان‌پیرجماران است و بس جان بکف ازامرودستورخمینی‌می رویم روز ما تاریک از ظلم عیان گردیده بود خواری اسلام را درچشم‌می‌دیدی‌عیان چون‌حسین‌بن علی‌آن نایب خاص امام گفت هل من ناصرا"ینصرزدل‌این راهبر همچوخورشیددرخشان‌گشت‌مارا راهیاب ایکه‌گویی کاش بودم با حسین درکربلا جبهه ها امروز محتاج‌جوان‌وپیر ماست هرکسی داردتوان‌بایدکه‌بی‌صبر و درنگ مادرم از دادن فرزند خود دلشاد باش گریه کن از...