شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامرضا طالبی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا طالبي »
طالبی، طالب شهادت بود و برای رسیدن بدان فوز عظیم، اسماعیلوار قدم در وادی معنویت و ایثار نهاد. سر را به خدا سپرد و به پیمان الستی خود ایستاد. رایحه وجودش با عطر دلانگیز گلهای بهاری در دهمین روز از فروردین ۱۳۴۶ در طبیعت باصفای روستای قطرویه و در میان خانوادهای مذهبی و متدین درآمیخته و فضای خانه را معطر ساخته بود. کودکی بیش نبود که دست سرد مادر را با گونههای مهربان خود لمس کرد و برای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد غلامرضا طالبي »
طالبی، طالب شهادت بود و برای رسیدن بدان فوز عظیم، اسماعیلوار قدم در وادی معنویت و ایثار نهاد. سر را به خدا سپرد و به پیمان الستی خود ایستاد. رایحه وجودش با عطر دلانگیز گلهای بهاری در دهمین روز از فروردین ۱۳۴۶ در طبیعت باصفای روستای قطرویه و در میان خانوادهای مذهبی و متدین درآمیخته و فضای خانه را معطر ساخته بود. کودکی بیش نبود که دست سرد مادر را با گونههای مهربان خود لمس کرد و برای...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید احمدرضا نصیرزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمدرضا نصيرزاده »
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم اجعلنا من الطالبین بدم المقتول بکربلا . خداوندا! ما را از خون خواهان کشته کربلا قرار ده. با سلام بر منجی عالم بشریت و ولیعصر(عج) که با آمدن ایشان جهان را از عدل گلستان میکند و زمین را از هر ظلمی و جوری پاک میکند. سلام و درود بر امام حسین(ع) که تمام هستی خود را، حتی طفل شش ماهه خود را فدای اسلام و کتاب خدا کرد. سلام و دورد بر رهبر عزیزمان، خمینی بتشکن...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد احمدرضا نصيرزاده »
بسم الله الرحمن الرحیم اللهم اجعلنا من الطالبین بدم المقتول بکربلا . خداوندا! ما را از خون خواهان کشته کربلا قرار ده. با سلام بر منجی عالم بشریت و ولیعصر(عج) که با آمدن ایشان جهان را از عدل گلستان میکند و زمین را از هر ظلمی و جوری پاک میکند. سلام و درود بر امام حسین(ع) که تمام هستی خود را، حتی طفل شش ماهه خود را فدای اسلام و کتاب خدا کرد. سلام و دورد بر رهبر عزیزمان، خمینی بتشکن...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید مسعود خشنود
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
ستاره زندگی مسعود خشنود دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۹ میان خانوادهای متدین و مذهبی در خرمشهر طلوع کرد. دوران کودکی را در خرمشهر سپری و با آغاز سن تحصیلی به شهرستان نیریز مهاجرت کرد. دوره ابتدایی را در دبستان فاطمه طباطبایی با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید منتظری سیرجان به پایان برد. در برخورد با خانواده و دوستانش رفتار بسیار خوبی داشت و از فرزندان قانع و کمتوقع خانواده بود. هشتساله بود که...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
ستاره زندگی مسعود خشنود دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۴۹ میان خانوادهای متدین و مذهبی در خرمشهر طلوع کرد. دوران کودکی را در خرمشهر سپری و با آغاز سن تحصیلی به شهرستان نیریز مهاجرت کرد. دوره ابتدایی را در دبستان فاطمه طباطبایی با موفقیت پشت سر گذاشت و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید منتظری سیرجان به پایان برد. در برخورد با خانواده و دوستانش رفتار بسیار خوبی داشت و از فرزندان قانع و کمتوقع خانواده بود. هشتساله بود که...
شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید غلامرضا عبدالله زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد غلامرضا عبدالله زاده »
بسمالله الرحمن الرحیم بنام خداوند قادر متعال، به نام خدای مهدی (عج)، در حالتی این وصیتنامه را مینویسم که روبروی تلویزیون نشستهام و شب تولد مهدی (عج) است و برنامه تلویزیون، انسان را ازخود بیخود میکند. انسان دلش میخواهد پرواز کند، ولی چه کنم که لیاقت آن را ندارم که حتی درباره مهدی (عج) حرفی بزنم؛ اما چه کنم که مهرش در دلم افتاده است و سر از پا نمیشناسم و باید بروم که راه سرخ حسین (ع) را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد غلامرضا عبدالله زاده »
بسمالله الرحمن الرحیم بنام خداوند قادر متعال، به نام خدای مهدی (عج)، در حالتی این وصیتنامه را مینویسم که روبروی تلویزیون نشستهام و شب تولد مهدی (عج) است و برنامه تلویزیون، انسان را ازخود بیخود میکند. انسان دلش میخواهد پرواز کند، ولی چه کنم که لیاقت آن را ندارم که حتی درباره مهدی (عج) حرفی بزنم؛ اما چه کنم که مهرش در دلم افتاده است و سر از پا نمیشناسم و باید بروم که راه سرخ حسین (ع) را...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید عبدالرحمان قدرتی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید عبدالرحمان قدرتی »
سال 1342 همزمان با تولد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، در شهر آباده طشک درخانوادهای مذهبی و متدین کودکی چشم به جهان گشود که اورا عبدالرحمان نامیدند. دوران کودکی را با آرامش در کنار پدر و مادر سپری کرد و برای کسب معرفت وارد دبستان هجرت گردید. با موفقیت دوران تحصیلات ابتدایی را گذارند و بعلت مشکلات خانوادگی از ادامه تحصیل بازماند. در امور دامداری و کشاورزی، کنار پدر قرار گرفت و از همان ایام نوجوانی مرد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید عبدالرحمان قدرتی »
سال 1342 همزمان با تولد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، در شهر آباده طشک درخانوادهای مذهبی و متدین کودکی چشم به جهان گشود که اورا عبدالرحمان نامیدند. دوران کودکی را با آرامش در کنار پدر و مادر سپری کرد و برای کسب معرفت وارد دبستان هجرت گردید. با موفقیت دوران تحصیلات ابتدایی را گذارند و بعلت مشکلات خانوادگی از ادامه تحصیل بازماند. در امور دامداری و کشاورزی، کنار پدر قرار گرفت و از همان ایام نوجوانی مرد...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید علیجان شیخعلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد عليجان شيخعلي »
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم وه که چه پرفروغ و افتخار آفرین است؛ حماسه ستارههای زیبایی که به امر خورشیدشان جهت اعتلای کلمه توحید، در سرزمین خونرنگ ایران به خون نشستند تا فجر طلوع کند و چه زیباست طلوع فجر در غروب خون گرفته این ستارگان. از میان ستارگان درخشان آسمان سرزمین ولایتمدار ایران اسلامی میتوان به سرباز فداکار، شهید علیجان شیخعلی که اول خرداد ماه 1345 در خانوادهای با ایمان و زحمتکش از...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد عليجان شيخعلي »
بیا عاشقی را رعایت کنیم ز یاران عاشق حکایت کنیم وه که چه پرفروغ و افتخار آفرین است؛ حماسه ستارههای زیبایی که به امر خورشیدشان جهت اعتلای کلمه توحید، در سرزمین خونرنگ ایران به خون نشستند تا فجر طلوع کند و چه زیباست طلوع فجر در غروب خون گرفته این ستارگان. از میان ستارگان درخشان آسمان سرزمین ولایتمدار ایران اسلامی میتوان به سرباز فداکار، شهید علیجان شیخعلی که اول خرداد ماه 1345 در خانوادهای با ایمان و زحمتکش از...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محمدرضا قیاسی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمدرضا قياسي »
بسمالله الرحمن الرحیم هماکنون که این وصیتنامه را مینویسم، در میدان جنگ، در زیر آتش جنایتکاران بعثی میباشم. امیدوارم که خداوند به من توفیق عنایت فرماید تا بتوانم برای اسلام خدمت کنم. باری، دشمنان خدا کسانی هستند که هیچچیز را نمیبینند. آیه شریفه میفرماید: و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لایبصرون. ۱ در پیش روی ایشان حجابی و از پشت سرشان حجابی قراردادیم و چشمهای ایشان را پوشاندیم، درنتیجه راه صواب را نمیبینند. سلام...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمدرضا قياسي »
بسمالله الرحمن الرحیم هماکنون که این وصیتنامه را مینویسم، در میدان جنگ، در زیر آتش جنایتکاران بعثی میباشم. امیدوارم که خداوند به من توفیق عنایت فرماید تا بتوانم برای اسلام خدمت کنم. باری، دشمنان خدا کسانی هستند که هیچچیز را نمیبینند. آیه شریفه میفرماید: و جعلنا من بین ایدیهم سداً و من خلفهم سداً فاغشیناهم فهم لایبصرون. ۱ در پیش روی ایشان حجابی و از پشت سرشان حجابی قراردادیم و چشمهای ایشان را پوشاندیم، درنتیجه راه صواب را نمیبینند. سلام...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید منصور مظفری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سخن از پرستوی مهاجری است که فصل پرواز را دریافت و عاشقانه تا بیکرانه آسمان پر گشود و بال در بال فرشتگان پیچید و محو تماشای رخ یار شد. اولین روز بهمنماه سال ۱۳۴۰ مصادف است با روز تولد مولودی که در آیندهای نهچندان دور، با خون خود درخت برومند اسلام را آبیاری کرد. منصور، در کانون گرم خانوادهای که مملو از عشق به قرآن و اسلام بود پرورش یافت. هفتمین بهار زندگی را پشت سر گذاشته بود که در...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
سخن از پرستوی مهاجری است که فصل پرواز را دریافت و عاشقانه تا بیکرانه آسمان پر گشود و بال در بال فرشتگان پیچید و محو تماشای رخ یار شد. اولین روز بهمنماه سال ۱۳۴۰ مصادف است با روز تولد مولودی که در آیندهای نهچندان دور، با خون خود درخت برومند اسلام را آبیاری کرد. منصور، در کانون گرم خانوادهای که مملو از عشق به قرآن و اسلام بود پرورش یافت. هفتمین بهار زندگی را پشت سر گذاشته بود که در...
وحشت در صعود از نردبان متری
دانشنامه دفاع مقدس »
یکی از رزمندگان نقل می کند: اسفند ماه سال 1361 در اطراف شیراز مشغول آموزش نظامی جهت اعزام به جبهه بودیم. یکی از تمرینها و آموزشها بالا رفتن از نردبانی به ارتفاع 15 متر بود. بایستی از یک طرف آن بالا میرفتیم و از طرف دیگر پایینمیآمدیم. وقتیکه افراد به بالاترین قسمت میرسیدند؛ نردبان تکانهای شدیدی میخورد و آنها دچار ترس و وحشت میشدند. پاسداری که متصدی آموزش بود، در پایین ایستاده و بطور مکرر میگفت: یا الله...
دانشنامه دفاع مقدس »
یکی از رزمندگان نقل می کند: اسفند ماه سال 1361 در اطراف شیراز مشغول آموزش نظامی جهت اعزام به جبهه بودیم. یکی از تمرینها و آموزشها بالا رفتن از نردبانی به ارتفاع 15 متر بود. بایستی از یک طرف آن بالا میرفتیم و از طرف دیگر پایینمیآمدیم. وقتیکه افراد به بالاترین قسمت میرسیدند؛ نردبان تکانهای شدیدی میخورد و آنها دچار ترس و وحشت میشدند. پاسداری که متصدی آموزش بود، در پایین ایستاده و بطور مکرر میگفت: یا الله...
گیر کردن استخوان درگلو
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پایگاه پنجم شکاری مستقر بود. یک شب شام یخنی بود. با عده ای از بچههای گردان از جمله شهید علی طاهری سر سفره در حال صرف شام بودیم. در همین بین دیدیم که شهید علی طاهری با اشاره میگوید: که استخوان در گلویش گیر کرده است. هر چه به پشت او زدیم، استخوان بیرون نیامد. ناچار او را به اورژانس بردیم. اورژانس هم نتوانست کاری انجام دهد و دکترا گفتند: باید به اهواز اعزامش...
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
زمانیکه گردان کمیل در پایگاه پنجم شکاری مستقر بود. یک شب شام یخنی بود. با عده ای از بچههای گردان از جمله شهید علی طاهری سر سفره در حال صرف شام بودیم. در همین بین دیدیم که شهید علی طاهری با اشاره میگوید: که استخوان در گلویش گیر کرده است. هر چه به پشت او زدیم، استخوان بیرون نیامد. ناچار او را به اورژانس بردیم. اورژانس هم نتوانست کاری انجام دهد و دکترا گفتند: باید به اهواز اعزامش...