نتایج جستجوی عبارت «محمدرضا مستوری استهبان دبستان فرهنگ اسلامی دبیرستان امام خمینی(ره) دبیرستان شهید بهشتی بدر دجله ۱۳۶۳/۱۲/۲۵» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
در کنار عکس پاسدار شهید علی حداد
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ای‌علی‌نادیدن‌روی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستان‌وصالت‌روزوشب‌چون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راه‌کویت هرزمان اندر فغان آتش‌هجران‌حداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دین‌حق حداد بود از جان و دل همچوسالار‌شهیدان‌پیکرش‌چاک‌چاک بالب‌عطشان بشد حداد سوی حق روان هست‌محمود‌توکل‌در غمت‌ سوزان ‌چوشمع ازغم‌ روی‌توای‌ سرو‌‌روان‌خون‌در‌دل است سرّ این‌معنی‌یقین‌داندهرآنکس‌عاقل است عزت‌وشأن‌وشرف‌ما خاندان را...
جانفشانی دو تن از شهدا در عملیات محرم
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات محرم »
شهید جمشید زردشت در روز دوم این عملیات به فیض عظمای شهادت نایل شد. آقای الله مراد مقصودی درباره خصوصیات و رفتار این شهید بزرگوار‌ می‌گوید: خدا او را رحمت کند. از انسانهای مخلص بود. شبهایی که ما استراحت می‌کردیم‌. ایشان در حال خدمت به بچه‌ها بود. واقعا" آدم باحالی بود. اهل نماز‌، اهل اذان گفتن‌، غذا دادن‌، ظرف شستن‌، یعنی نمی‌گذاشت هیچ کس کار کند‌. همراه ما صبحگاه می‌آمد. کلاس می‌آمد. کارهای شخصی خود را انجام می‌داد و...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعله‌ور می‌سوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست می‌داشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشم‌های پلید و کثیف می‌دانم، خوب می‌دانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید اسحاق ولی زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد اسحاق ولي زاده »
بسم الله الرحمن الرحیم این چند کلمه وصیتنامه را برای چندمین بار می‌نویسم. با کمال صحت و سلامتی جسمی و روحی این جانب اسحاق ولی‌زاده فرزند ابراهیم، شماره شناسنامه 10، صادره از مشکان نی‌ریز. بنده در حدود هشتاد هزار تومان بدهکارم که تمام آن در دفتر حساب بنده نوشته شده و خانواده بنده از آن کاملاً باخبرند و اول از اموال بنده بدهی مرا بدهید و بپردازید. وکیل و وصی من خود همسرم است تا بچه‌ها کبیر شوند انشاءالله....
شهدا سال 65 -از دست نوشته های شهید سعید مافی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) می‌گوید: آنکس که همه جان بفدایش می‌نمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر می‌گوید: مادر، زندگی‌ام برای توست، وجودم از توست، مادر نمی‌توانم با زبانم...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید غلامعباس زارع
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
دریکی از روزهای زیبای خداوند، در شهرآبادان، سال ۱۳۴۵ در میان خانواده‌ای مسلمان و متدین چهره کودکی دل‌نشین فضای خانه را نورانی کرد. نام او را «غلام عباس» نامیدند تا با اقتدا به سپه دار کربلا در آینده‌ای نه‌چندان دور برای دفاع از راه حسین (ع) بی‌مهابا از تن و جان بگذرد. غلام عباس دوره ابتدایی و راهنمایی را در آبادان پشت سر گذاشت و سپس ترک تحصیل‌کرده و مشغول کار شد. در کنار کار و مشغله‌های روزمره...
شهدا سال ۶۶ -از نوشته‌های شهید سید مهدی قاری نیا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سيد مهدي قاري نيا »
بسمه‌تعالی لحظه‌ای فارغ از مشغلات، زندگی را غنیمت شمرده و در گوشه عزلت به فکر فرورفتم و ابر عمر را که طوفان زمان با سرعت می‌برد، نگریستم. عقربه ساعت با هر صدایش، گذران بهار عمر را هشدار می‌داد... ایام کودکی را به بازی و سرگرم کردن خود پرداخته‌ایم و بی‌خیال ازآنچه در بیرون می‌گذرد... و اکنون نیز در این برهه از زمان در خواب‌وخیال و آرزوهای دور و دراز که عمر کفاف آن ندهد، غرق‌شده و در آرزوها به...
شهدا سال 64 -نامه شهید غلامرضا کاتوزیان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا کاتوزيان »
چه زیباست لحظه‌ای که تفنگ از زمین کنده می‌شود و به سوی دشمن نشانه می‌رود. چه زیباست لحظه‌ای که دشمن را ذلیل و خوار به اسارت می‌گیریم. چه شیرین است هنگامی که در خون خود می‌غلطیم و با شهد شیرین شهادت سیراب می‌شویم. شهادت مانند مادری است که تنها فرزندش را در آغوش می‌کشد. شهادت حد نهایی تکامل انسان است. خدایا! ما به سوی شهادت می‌رویم و به سوی تو پرواز می‌کنیم، ای خدا! ترا به خون شهیدان...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید علی اکبر محمدحسنی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد علي اکبر محمدحسني »
بسم الله الرحمن الرحیم ما اصاب من مصیبه الا باذن الله، و من یؤمن بالله یهد قلبه. هیچ مصیبتی و پیش آمدی نمی رسد جز اینکه بدستور خداست و آنکس که ایمان به خدا آرد خداوند قلبش را هدایت کند. ( سوره تغابن، آیه11) آری! دنیا دار فناست و آخرت دار بقا. مردم مسلمان و متعهد، هر چند وصیتی را که یک بنده گنه‌کار خدا با کلمات و جملاتی ناموزون می‌کند [می‌نویسد] ولی امید است که به بزرگواریتان برای رضای خدا...
شهدا سال ۶۲ -وصیتنامه شهید حسین علیخانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهيد حسين عليخاني »
بسم‌الله الرحمن الرحیم چون من راه حق و حقیقت را انتخاب کرده‌ام. با این راه، توشه آخرت جاودانه خود را مهیا می‌سازم و می‌روم تا با نثار جان خود به میعادگاه عاشقان الله بپیوندم و در راه اسلام و قرآن با دشمنان اسلام مبارزه کنم؛ زیرا سرور آزادگان حسین بن علی (ع) و ۷۲ تن از یارانش جان خود را در این راه نثار کردند. ننگ است کسی که توان جبهه رفتن را داشته باشد و به جبهه نرود....