نتایج جستجوی عبارت «علیرضا هائم دبستان حاج قطبی مدرسه مسعود بزرگی هنرستان شهید باهنر 8/8/1360 طریق القدس فتح المبین بیت المقدس والفجر1 بدر فاو والفجر8 27/11/1364 فاو-ام القصر 3/6/1369» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
گفتن کلمه‌ای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچه‌ها شهید و مجروح شدند‌. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت ‌‌می‌کردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
نقش نیروهای شهرستان نی ریز در عملیات بدر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات بدر »
نیروهای اعزامی از شهرستان که عمدتا" در گردان کمیل متمرکز بودند؛ به فرماندهی سردار شهید‌، علی اصغر سرافراز‌، جانفشانی بسیاری در این عملیات نمودند‌. در واقع این دومین عملیاتی بود که گردان کمیل با حضور نیروهای شهرستان در آن حضور داشت‌. نیروها‌ سه روز پس از شروع عملیات یعنی در تاریخ 22/12/1363 از محل جزایر مجنون عازم منطقه عملیاتی بدر می‌شوند‌. مأموریت گردان در این عملیات بستن عقبه دشمن و انهدام پل ارتباطی آنان بود‌. گردان کمیل در...
حال و هوای معنوی رزمندگان در عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آقای علی اکبر همتایی در مورد حال و هوای معنوی رزمندگان گردان کمیل در این عملیات می‌گوید(1-HAMTAYEE-14) حالات معنوی بچه‌ها قابل توصیف نیست‌، صبح عملیات بچه‌ها شروع به خواندن زیارت عاشورا کردند. زیارت عاشورا هم با حالتی ساده خوانده می شد‌، همه گریه می کردند و اشک می‌ریختند. بطوریکه وقتی زیارت تمام شد و خواستیم صبحانه بخوریم بچه‌ها می‌گفتند: امشب فلانی‌، فلانی و‌... شهید می‌شوند‌، همینطور هم شد‌، همان بچه‌هایی که با سوز و گداز زیارت می‌خواندند، همه شهید...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل می‌کند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم‌. بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند‌‌ و بعضی از آنها می‌گفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید‌ و ما را حلال کنید‌. یکی از برادر‌ها به نام آقای حسین راحتی‌ که خیلی شوخ طبع بود‌، گفت: بچه‌ها من از این عملیات بر نمی‌گردم. به او گفتم: چطور فهمیدی‌، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید می‌شوم‌!...
نقش نیروهای شهرستان نی ریز در عملیات کربلای دو
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي دو »
در این عملیات تعداد 26 نفر از نیروهای بسیجی بخش آباده طشک حضور داشتند که در تیپ مستقل قائم‌(عج) سازماندهی شده بودند‌. آقای الله‌مراد مقصودی از رزمندگان حاضر در این عملیات در این باره می‌گوید‌: در حدود 26 نفر از بسیجیان آباده طشک اعزام و به شیراز رفتیم‌. در شیراز پس از سازماندهی، عده‌ای را به جبهه جنوب و عده‌ای را هم به جبهه غرب فرستادند. گروهی از ما در جمع نیروهایی بودیم که به غرب اعزام شدند. از...
من کار توی مشتم است
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
در خط پدافندی فاو، یکی از برادران که موهای سرش بلند شده بود گفت: اگر کسی پیدا می‌شد و سر من را اصلاح می کرد‌، خوب بود‌. شهید اکبر میرزاده که در آنجا حضور داشت بلافاصله گفت: "من کار تو مشتم است[1] " و اصلاح می‌کنم. خلاصه آنکه وی آن برادر را نشاند و شروع به اصلاح موهایش کرد. اما چون برای اولین بار بود که آن شهید اقدام به اصلاح سر می‌کرد باعث شد تا قیافه آن...
گلزار شهدای نی ریز
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
بیا در گلستان عشق تا آنجا صفا بینی زخود گر وارهی یکدم‌‌خدا‌ داند‌چها بینی خزان را ره نمی بینی بهار جانفزا بینی خدا جویانه گر باشی به‌نوردل خدابینی جهان‌راغرق‌گل‌بینی‌دی‌وبهمن‌کجا بینی سراپا معرفت‌ گردی‌ چه‌ گویم‌ ما سوا بینی ((( سراسر‌شوق در دلها سراسر‌عشق‌در جانها نهاده قالب خاکی گرفته عالم معنی زده لبخند برهستی کشیده از درون آوا نیایش ها ستایش‌ها ترنم‌های جان افزا زده بر لامکان پهلوگرفته قرب‌جانان جا شهید عشق را آنجا تو درشور و نوا بـینی ((( تو بینی سرفرازان‌...
خاطراتی از رزمندگان شرکت کننده در عملیات خیبر
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات خيبر »
ذهن رزمندگان ما مملو از خاطرات و حماسه آفرینیهایی است که در طول هشت سال دفاع مقدس‌، دلاور مردان نی‌ریزی آفریده‌اند‌، آقای دکتر سیاوش فیروزی نژاد حماسه آفرینهای سردار شهید حسین عیدی رادر این عملیات چنین بیان می‌نماید‌: (2-FIROOZINEJAD-14)(1- FIROOZINEJAD-15) فرمانده گروهان یکم گردان کمیل،‌ شهید حسین عیدی بود‌. ایشان در جریان بمباران جفیر زخمی می‌شوند، امّا تا 48 ساعت حتّی شهید سرافراز که فرمانده گردان بود و با ایشان در یک چادر استراحت می‌کردند، متوجه نمی‌شود‌. شهید عیدی در...
زندگینامه جانباز غلامعلی آکار
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
غلامعلی آکار فرزند عباس در تاریخ دوم فروردین ماه سال 1349 در روستای ریزآب از بخش پشتکوه شهرستان نی‌ریز متولد شد. او دوران کودکی را در خانواده خویش سپری نمود. وی دوران ابتدایی را در روستای ریزآب در تلمبه معروف به پلاکستان طی نمود سپس در کار کشاورزی به پدر خویش کمک می‌نمود‌. بعد از شروع جنگ در تاریخ 8 آذرماه سال 1365 بعنوان بسیجی برای دفاع از اسلام و وطن و دستور امام خمینی(ره) به جبهه اعزام شد و...
مرحله دوم عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
نیروهای گردان علی‌رغم خستگی ناشی از مرحله اول و شهادت تعداد زیادی از نیرو‌ها و مجروح شدن تعدادی دیگر؛ از جمله فرماندهی گردان‌، در مرحله دوم عملیات بر اساس دستور فرماندهی حضور می‌یابند. در این مرحله قرار بود ابتدا گردان فجر عمل کند و سپس گردان کمیل عملیات را ادامه دهد‌. هدف؛ عبور از نهر جاسم و ضربه به نیروهای دشمن بود‌. امّا رزمندگان فجر موفق به انجام عملیات نشده و نیروهای گردان کمیل وارد عمل می شوند...