نتایج جستجوی عبارت «غلامرضا جبالی دبستان فرهنگ اسلامی مدرسه راهنمایی شهید مصطفی خمینی‌ 19/3/1361 لشکر 19 فجر عباس احصایی 22/4/1361 رمضان کوشک 26/11/1362 گردان حضرت زینب‌(س) دشت عباس ابوغریب» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 65 -دست نوشته ای از شهید علیرضا بخش پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشسته‌ام و زمین و آسمان غم‌آلود را نگاه می‌کنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشسته‌ام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمی‌دانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمی‌کند...
به یاد شهید محمودرضا بهرامی (مسیح
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
یوسف گم گشته ما ای رضا ای مسیح ای عاشق راه حسین نوجوان سبزه رویم ای رضا پیکرت برگو کجا افتاده است یوسف‌گم‌گشته‌ام ای بخون آغشته‌ام رفتی و خاک سیه شد بر سرم منتظر هستیم آیی از سفر تیر دشمن عاقبت کار تو ساخت قامت بابا دوتا شد ای جوان آرزویم بود دامادی تو ای دریغا شد امیدم نا امید قاسم گلگون قبایم رود رود گـــفت‌محــمود‌تـوکل‌شــد رضــا جان و سر دادی تو در راه خدا ای مسیح ای...
بیاد شهید محمد کاری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
در عید استقرار جمهوری ایران از کربلا‌کاری رسیده میهمان است مادر بگوید در غمش با آه و زاری نعش‌محمد از سفر آمد خوش آمد بود آرزویم تا که دامادش نمایم می‌خواستم تا حجله عیشش ببندم گشته امیدم نا امید از جور صدام لیکن‌از‌آن شادم‌که تا کوی حسینی جان در ره قرآن و دین داده جوانم تا مهرومه اندر جهان تابنده باشد یاد از علی اکبر کنم مانند لیلا یارب به خون پاک فرزندان زهرا گفتا توکل درغم هجر...
بیاد شهید محمد علی سروری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ازجهاد مردمی نعش شهیدی ‌می‌رسد سروری آمدکه‌آرد مژده وصل ‌‌حسیـن رسد از جبهه ها اینک شهیدی امیدش وصل دیدارحسین بود ز موج انفجار افتاده از پا بدی رزمندگان را یار و یاور عزیزان سروری قربان دین شد ز صنف کامیونداران نی ریز در آن ساعت که مرگش شد برابر توکل با شهیــدان بـــسته پیمـــانبهر فتح کربلا بوی امیدی می رسد آری آری بـهر ما ازنوامیدی می رسد که در دل بوده است او را امیدی رضای خاطر پیر...
در کنار عکس پاسدار شهید علی حداد
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ای‌علی‌نادیدن‌روی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستان‌وصالت‌روزوشب‌چون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راه‌کویت هرزمان اندر فغان آتش‌هجران‌حداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دین‌حق حداد بود از جان و دل همچوسالار‌شهیدان‌پیکرش‌چاک‌چاک بالب‌عطشان بشد حداد سوی حق روان هست‌محمود‌توکل‌در غمت‌ سوزان ‌چوشمع ازغم‌ روی‌توای‌ سرو‌‌روان‌خون‌در‌دل است سرّ این‌معنی‌یقین‌داندهرآنکس‌عاقل است عزت‌وشأن‌وشرف‌ما خاندان را...
تصرف گودال بطور غصبی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران جفیر فرمانده گردان اعلام کرد هر نفر گودالی حفر کند تا چنانچه هواپیماهای دشمن مجددا" حمله کردند جان پناهی داشته باشیم. همه برادران این کار را کردند به جز یکی از آنها بنام هوشنگ مسرور. عصر همان روز هواپیماهای عراقی مجددا" در آسمان مشاهده شدند و هر کس رفت داخل گودالی که حفر کرده بود پناه گرفت. آقای هوشنگ مسرور رفت داخل گودالی که آقای قاسم زالپور حفر کرده بود و در این میان آقای...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعله‌ور می‌سوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست می‌داشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشم‌های پلید و کثیف می‌دانم، خوب می‌دانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال 65 -از دست نوشته های شهید سعید مافی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد مافي »
اگر روزی بر کنار قبرم ای دوست و ای مادر! رسیدی، بر تن صد چاک و خونین من نظر کن و با این نظر بدان که جز خدا نخواستم. در جای دیگر، از فراق مولایش حسین(ع) می‌گوید: آنکس که همه جان بفدایش می‌نمایند آن حسین(ع) مظلوم کجاست؟ کجاست؟ ای حسین(ع) من! نورعین من، کجائی؟ کجائی؟ جانم به فدایت، ای آبروی اسلام و قرآن! کجایی؟ کجایی؟ کجایی؟ خطاب به مادر می‌گوید: مادر، زندگی‌ام برای توست، وجودم از توست، مادر نمی‌توانم با زبانم...
شهدا سال ۶۶ -از نوشته‌های شهید سید مهدی قاری نیا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سيد مهدي قاري نيا »
بسمه‌تعالی لحظه‌ای فارغ از مشغلات، زندگی را غنیمت شمرده و در گوشه عزلت به فکر فرورفتم و ابر عمر را که طوفان زمان با سرعت می‌برد، نگریستم. عقربه ساعت با هر صدایش، گذران بهار عمر را هشدار می‌داد... ایام کودکی را به بازی و سرگرم کردن خود پرداخته‌ایم و بی‌خیال ازآنچه در بیرون می‌گذرد... و اکنون نیز در این برهه از زمان در خواب‌وخیال و آرزوهای دور و دراز که عمر کفاف آن ندهد، غرق‌شده و در آرزوها به...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محسن پرهوده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محسن پرهوده »
بسم الله الرحمن الرحیم و لئن متم او قتلتم لا‌لی الله تحشرون. اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید، غم مدارید که به رحمت ایزدی پیوستید و بسوی خدا محشور خواهید شد. (سوره آل عمران آیه 158) یکی درد و یکی درمان پســـــندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنــــدد چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد، در راه معبود؛ آنگاه که چشم از همه جا بسته و دست نیاز...