فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

نوشتار

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید غلامعلی یاری

غلامعلی از اهالی آسمان بود که چند روزی را به دیار خاکیان میهمان آمده بود. روز آمدنش را 1345/11/10 ثبت کرده‌ و محل نزولش را میان خانواده‌ای...
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید غلامرضا امینی

در بیستمین روز از شهریور سال 1346 میان خانواده‌ای مؤمن و متعهد در روستای معدنویه (از توابع شهرستان داراب) چشمان پرفروغ مسافری مهربان به جهان گشوده شد...
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید غلامحسین عنبری

غلامحسین 1347/1/4 در روستای مشکان نی‌ریز چون شمیم گلهای بهاری فضای خانه را معطر ساخت و لبخند شادی را به لبهای مادر نشاند. از همان کودکی به...
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید علیرضا آذر

علیرضا، در فصل رویش و جوشش بهار در اول خرداد سال 1347 در روستای قطرویه میان خانواده‌ای مذهبی و متدین زندگی سبز خود را در کانون گرم...
شهید علیرضا آذر / 3 اسفند 1391
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید علی محمد نگهداری

علی محمد، علَم بر دوش و لبیک بر لب در وادی عشق هروله می‌کرد و از دوست می‌خواست که اورا هم بر سفره خوان خود بخواند و...
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید علی حسین نارنجی

عشق بازی با معشوق به زیر رگبار مسلسل دنیایی دارد که باید از عاشقی پرسید که پیمانه‌اش را از می‌ناب الستی پر کرده است. از علی‌حسین که...
شهید علی حسین نارنجی / 3 اسفند 1391 / 1 نظر
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید علی اصغر تمنادار

علی‌اصغر، 1335/7/20 در یک روز پاییزی، طراوت بهار را به خانواده مذهبی، کشاورز و زحمتکش خود به ارمغان آورد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان امیر‌کبیر نی‌ریز و...
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید علی اکبر احمدزاده

شهیدان مست جام لایزالند فرشته صورت و عرشی خصالند علی‌اکبر سال 1346 در شهرستان نی‌ریز میان خانواده‌ای متدین و مذهبی چشم به جهان گشود و در محیط چنان...
شهید علی اکبر احمدزاده / 3 اسفند 1391 / 1 نظر
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید عباس کهن شکروئیه

عباس بیست و یکم فروردین سال 1347 در قریه شکروئیه داراب میان خانواده‌ای متدین دیده به جهان گشود. دوران کودکی را تحت مراقبت و پرورش خانواده مؤمن...
ادامه »

شهدا سال 66 -زندگینامه شهید سید احمد هاشمی نژاد

آنگاه که عزم سفر داشت،‌ به سراغ یکایک بچه‌ها رفت و صورت آنها را بوسید. همسرش با چادر سفید، یک دست آینه و آب و دست دیگر...
ادامه »