فهرست دانشنامه دفاع مقدس

نوشته‌ها

زندگینامه شهید بهرام زردشت

بهرام زردشت فرزند امان‌الله، در تاریخ‌۱۰/۱۰/۱۳۴۲ در شهرستان نی‌ریز در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. سرمای سخت زمستان و گرمای طاقت فرسای تابستان را یکی پس از دیگری پشت سرگذاشته و راهی مدرسه شد. هوش سرشارش اورا از همان کودکی زبانزد خاص و عام کرده بود و همواره از سوی اولیای مدرسه مورد تشویق قرار می‌گرفت. ابتدایی را در دبستان ششم بهمن شهرستان نی‌ریز، دوره راهنمائی را در مدرسه آپادانا، با نمرات بسیار خوب،بپایان برد. با انتخاب رشته ریاضی در دبیرستان شهید مظلوم دکتر بهشتی مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۵۹‌به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان نی‌ریز درآمد. ایشان فردی بسیار ساده‌پوش و قانع بود و افتخارش براین بود که الگویش در زندگی شهید رجایی است. مقلد امام بود و کارها را براساس تکلیف انجام می‌داد. از اینکه در زمانی بدنیا آمده است که پیشوا و زمامداری همچون امام خمینی(ره) زمام امور مسلمانان را بدست دارد، برخود می‌بالید و با افتخار اعلام می‌کرد من مقلد امام هستم.

برادرش به او می‌گوید: شما باید در سنگر مدرسه خدمت کنید تا فردا نیروهای متعهد و متخصص داشته باشیم. در پاسخ جواب می‌دهد: درست است که ما به نیروهای متعهد و متخصص نیاز داریم، لکن آنچه امروز تکلیف است، بسیجی و رزمنده بودن است؛ زیر اگر ایران و اسلام در خطر باشد، دیگر نیروی متعهد و متخصص هم بدرد نمی‌خورد.

دوره دبیرستان وی با آ‎غاز نهضت اسلامی و قیام مردمی علیه حکومت ستم‌شاهی همراه بود، با تشویق دوستانش در راه اندازی تظاهرات مدارس نقش عمده‌ای را ایفا می‌کرد و پس از انقلاب اسلامی نیز خود به عضویت انجمن اسلامی دبیرستان شهید بهشتی درآمد و مبارزه‌ای سرسخت و بی‌امان را با فریب خوردگان و گروهکها آغاز نمود. وقتی آتش کینه و عداوت دشمن بعثی شهرهای ایران را به ویرانی کشید، به نزد پدرش رفته و تقاضای رضایت‌نامه برای مبارزه با دشمن و اعزام به جبهه کرد. پدرش پس از پرسشهایی که از بهرام می‌کند و از قصد و اراده او آگاه می‌شود؛ رضایت‌نامه‌ای را به این شرح "که من فرزند خودم بهرام را جهت دفاع از اسلام و انقلاب با رضایت کامل به جبهه می‌فرستم" نوشته و امضاء می‌نماید.

تاریخ ۱۶/۶/۱۳۶۰ در پی لبیک به فرمان امام(ره)، عازم جبهه‌های جنوب می‌شود و در عملیات ثامن‌الائمه(ع) و شکست حصر آبادان شرکت می‌کند. قبل از عملیات خطاب به همسنگرانش می‌گوید: من خمس فرزندان پدرم هستم که باید در راه اسلام و انقلاب به شهادت برسم. در جاده مارد ـ آبادان، در حالیکه سپاه اسلام طعم شیرین فتح را چشیده بود، در سپیده‌دم پیروزی بر اثر اصابت گلوله بر پیکرش در تاریخ ۵/۷/۱۳۶۰ درِ سعادت برویش گشوده شده و سوار بر بال ملائک به آستان دوست می‌شتابد. پیکر مطهر شهید در گلزار شهدای نی‌ریز به خاک سپرده شده است. روحش شاد و نامش جاودان

 



کلمات کلیدی


نام:
ايميل:
وب:
شماره امنيتي:


اطلاعات:

  • مرجع: مهین مهرورزان (نی‌ریز در جنگ)
  • نویسنده/گردآورنده: غلامرضا شعبانپور
  • نوع مدخل: نوشتار
  • تاریخ ثبت:1391/12/3

عکسهای مرتبط :

نوشته های مرتبط :

ویدئوها مرتبط :